لعیا ترحمی (سیمرغ)
لعیا ترحمی (سیمرغ)
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

قبرِ من:)

آن چال گونه ی تو، آخر مرا خواهد کشت!:)
آن چال گونه ی تو، آخر مرا خواهد کشت!:)

《♥️?》

دوربین رو گرفت جلوی صورتم و گفت:
-بخند
تعجب کردم و جواب دادم:
-برای چی؟
دوباره اصرار کرد:
-بخند میخوام عکس بگیرم ازت.
خیره شدم تو دوربین و لبخند عمیقی زدم.
عکس رو نشونم داد. انگشتش رو از روی عکس گذاشت روی گونه ام و گفت:
-این چالِ گونه رو می بینی؟
سرمو به معنای تایید تکون دادم.
لبخندی زد و ادامه داد:
-وصیت می کنم بعد از مرگم اینجا خاکم کنن!=). . .

لعیا ترحمی (سیمرغ)✍

داستان کوتاه عاشقانهسیمرغ
دست به قلم شو؛ شاید روزی عاشقانه هایت را خواند! :)...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید