dot
dot
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

فیلسوف‌های اشتباهی

یه چیز جدید یاد گرفتم.

این‌که بعضی از آدما یه فیلسوف بدجور بدبین و از زندگی سیر در خودشون دارن که وقتی اتفاقات درست پیش نمی‌ره ظاهر می‌شن.

واقعا هیچ ایده‌ای از وجود همچین آدم بیخودی درونم نداشتم.

خیلی بیخوده، چون دقیقا زمانی که به دلداری و جدی نگرفتن احتیاج داری زندگی رو برات زهر مار می‌کنه.

این فیسوف می‌آد رشته‌ها رو طوری به هم می‌بافه که فکر کنی بدبخت‌ترین آدم دنیایی و عملا کارت تمومه.

در حالی که مشکلت چی بوده؟ کیکی که پختی خوب از آب درنیومده.

اینجا مستر فیلسوف آستین‌هاش رو بالا می‌زنه که: بریم تو کارش.

تو هم یک ساعت بعدی رو روی صندلی آشپزخونه، غرق در دستمال کاغذی‌های خیس اشک و فین در حال زیرسوال بردن کل ماهیت کیک و آشپزی و استعدادت می‌گذرونی.

طوری که فهمیدم، متاسفانه هیچ درمان (یا روش قتلی) برای این مزاحم نیست.

ولی همین که بشناسیش خوبه.

این طوری شاید کمتر بهش اهمیت بدی.

می‌دونی، تازه دارم متوجه مفهوم "زندگی رو سخت نگیر" می‌شم.

این جمله کامل نیست.

اصلش اینه که "اون فیلسوف لعنتی که زندگی رو برات سخت می‌کنه جدی نگیر"


10 مرداد 1402

زندگیفیلسوف
او نیست با خودش. او رفته با صدایش، اما خواندن نمی‌تواند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید