dot
dot
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

وقتی شخصیت‌های خیالی شخصیتِت رو عوض می‌کنن

دیگه یوتیوب قدغنه. اینستاگرام هم باید به حداقل رسوند. باید وقتی خط قرمز رو می‌بینم همون لحظه تمومش کنم.

واقعا به این فکر می‌کنم حدود سه ماهی که فیلترشکن درست حسابی نداشتم چقدر آرامش روحی بیشتری داشتم. کلا ذهنم درگیر نبود. تلخه، اما واقعیته.

و یه اشاره‌ی کوچیک به آهنگ Goodbye Yellow Brick Road از اِلتون جان:

so goodbye the yellow bricks road, where the dogs of society howl...

نمی‌دونم این فقط عادت منه یا نه، ولی وقتی موقعیتی پیش می‌آد که به آهنگی که می‌شناسم به هر نحوی مربوطه (یعنی ممکنه موقعیت به یه تیکه از متن یا خود خوانندهه ارتباط داشته باشه)، اون آهنگ توی ذهنم پخش می‌شه.

"الان این‌یکی چون کلمه‌ی goodbye داشت و منم می‌خوام با فضای مجازی خداحافظی کنم به مغزم خطور کرد"

من که خیلی از این اتفاق خوشم می‌آد. بعضی وقت‌ها دوست دارم آهنگ رو با صدای بلند بخونم، ولی حس می‌کنم جاش توی ذهنم امن‌تره.


سرچ کردم، و متوجه شدم هیچ مقاله‌ی فارسی (جز ویکی‌پدیا که اونم ناقصه) درمورد ژانر موسیقی "الکتروسوئینگ" وجود نداره. درسته ژانر عام‌پسندی نیست، اما این‌همه بی‌توجهی خیلی بی‌انصافیه!

اگه یه سال خواستم جشن‌تولد بگیرم، قطعا برای آهنگ، الکتروسوئینگ رو به هر موسیقی دیگه‌ای ترجیح می‌دم.

راجع‌به "سوئینگ" هم چندان اطلاعاتی نبود.

شاید معرفی کردن این ژانر موسیقی وظیفه‌ی آسمانییه که به من محول شده و بهشتیان مقدس من رو برای این رسالت انتخاب کردن چون فقط من می‌تونستم این مسئولیت خطیر رو به‌عهده بگیرم و ...

ببینم مشخصه آنی‌شرلی رو شروع کردم؟

دوشب پیش که بی‌خوابی زده بود به سرم گفتم خواندن کتاب مفیدتر از چرخیدن تو یوتیوب و اینستاگرامه و چون می‌خواستم زودتر خوابم ببره قطورترین کتابی که دستم بهش رسید رو برداشتم.

آره دیگه، مثل همه‌ی شاهکارهای کلاسیک جاذبه‌ی قوی داشت و از اون‌شب دیگه ولش نکردم.

آنی چه شخصیت دوست‌داشتنی و خاصی داره! هیجان‌هاش یه‌خورده اغراق‌آمیزه، اما توی دنیای واقعی تابه حال کسی توی حال و هوای آنی ندیدم. و چقدر جاش توی این دنیای ناامید خالیه...

گفتم یوتیوب ممنوعه؟ youtube music دانلود کردم. چون تقریبا همیشه به نیت موسیقی وارد یوتیوب می‌شم و بعد سر از ویدئوهای تایپ بدن و آشپزی درمی‌آرم. اصلا youtube music رو برای آدم‌هایی مثل من درست کردن و چه کار پسندیده‌ای هم کردن.

در حال حاضر دارم the shorty george از ریتا و فِرِد رو گوش می‌دم (البته دارم می‌بینم. موزیک ویدئو هم پخش می‌کنه). وای که چقدر ریتا رو دوست دارم. بی‌شک بازیگر هالیوود محبوبمه.

جدی از آنی تاثیر گرفتم. یعنی تاثیری که یه شخصیت خیالی رو من داشت هیچ انسان واقعی روی من نذاشت. البته که قرار نیست همین‌طوری بمونه. اصلا عادت ندارم هر چیزی به ذهنم می‌رسه رو فورا به‌اشتراک بذارم. هنوز توی دنیای واقعی محافظه‌کارم، اما قطعا موقع نوشتن همه چیز متفاوته، درسته؟


راستی کارنامه‌ی نهما رو تازه بهشون تحویل دادن. حتی یه دونه معدل بیست هم نداشتن. بالاترین 19.98 بود. خیلی دوست دارم بدونم اون 0.02 برای چی بوده. و اما اسم‌هایی که توی لیست بودن ...

اگه اون ده نفر لیست کنار هم بایستن، کسی ندونه فکر می‌کنه جذاب‌ترین و بااستعدادترین دخترهای مدرسه رو کنار هم صف کردن. از همین خوشم می‌آد؛ اگه به درس‌شون می‌رسن، برای سلامت و مهارت‌های دیگه‌شون هم زمان می‌ذارن.

الینا «نفر ششم» قهرمان مشاعره‌ست. روشا «نفر سوم» مثل یه native انگلیسی صحبت می‌کنه. پارتی‌های مدرسه رو دیانا «نفر هشتم» می‌چرخونه (چند باری که مدرسه دست خودمون بود قشنگ تبدیل به یه night club شده بود). از آشپزی یاس «نفر دهم» زیاد تعریف می‌شه. هلیا «نفر چهارم» از دخترهای چشم‌رنگی و بور خوشگل نهماست. پردیس «نفر اول» به قدری محبوبه که برای پروژه‌ی "مدرسه در دستان دانش‌آموزان" بچه‌ها به‌عنوان مدیر انتخابش کردن.

خلاصه که... دلم براشون تنگ می‌شه. به نظرم مهم‌ترین ویژگی نهما که اونا رو از هر لحاظ برتر می‌کرد اتحادشون بود. اون‌ها در هر شرایطی پشت هم بودن. هیچ‌کس نمی‌تونه جلوی یه جمعیت صد نفره‌ی متحد رو بگیره.

فراموششون کنیم، امروز می‌رم پیش دکتر تغذیه‌ام. فکر می‌کنم تنها دکتریه که پیشش احساس آرامش دارم. اسمش "تغذیه"ست، اما بخش زیادی‌اش با طرز فکرت راجع به خوردن و بدنت کار داره. که واقعا از همه‌چیز مهم‌تره.

بعد مستقیم می‌رم سولفِژ. نمی‌دونم تمرینم کافی بوده یا نه. اصلا همین که تمرین کردم خودش خیلیه :)

خب دیگه، زمان زیادی رو اینجا گذروندم. شاید شما توی دو دقیقه بخونیدش (اصلا اگه تا اینجاش برسین!) ، اما اگه رفت و آمدهام رو حساب کنیم نوشتن‌اش بیشتر از نیم‌ساعت طول کشیده.

هر چقدر یوتیوب یا اینستاگرام خطرناک باشن، ویرگول اوکیه. ویرگول هیچ‌وقت قرار نیست منع بشه و من حالا حالاها اینجا می‌مونم :)

6 تیر 1402


آنی‌شرلیفضای مجازیکتابمدرسه
او نیست با خودش. او رفته با صدایش، اما خواندن نمی‌تواند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید