اولین کتابی که از هاروکی موراکامی خواندم، «کافکا در کرانه» بود. احتمالا اسمش را شنیده باشید. کتابی به آن حجم را معمولاً یک ماهه میخواندم، ولی خواندن فقط نصف این کتاب، ۳ ماه برای من طول کشید؛ چون نمیتوانستم با کتاب ارتباط برقرار کنم. ولی وقتی آن جرقه مرموز خورد و توانستم خودم را در دل قصه ببینم، از همان موقع، هاروکی موراکامی به یکی از نویسندگان محبوب من تبدیل شد.
راستش، خواندن کتابهای موراکی آنقدرها هم کار سادهای نیست. گاهی فکر میکنی که اتفاقات داستان مرتبط به هم نیستند؛ اتفاق غیرمعمولی رخ میدهد؛ گاهی هم داستان آنقدر معمولی و بدون نتیجهگیری است که فکر میکنی هیچ مطلب جدیدی به تو نگفته؛ و این حقیقت که اکثر داستانهای موراکامی خیلی کند پیش میروند. بیایید یکی یکی به هر کدام از این موارد نگاهی بیندازیم تا بهتر بتوانیم کتابهای موراکامی را بفهمیم.
با اینکه گاهی ممکن است اتفاقات غیرمعمولی در داستانهای هاروکی موراکامی رخ دهد، ولی او در اکثر نوشتههایش سعی نمیکند چیز عجیبی به شما بگوید. انگار نویسنده میخواهد در دل همان اتفاقات روزانه معمولی که ساده از کنارشان میگذریم، احساسات و افکاری را بیان کند که اغلب اکثرمان آن را نادیده میگیریم؛ افکاری که اصل داستان هستند. خیلی وقتها نباید دنبال معنی پنهانی پشت داستان باشیم، چون کل داستان چیزی جز آنچه نویسنده تعریف کرده نیست!
یک حس سرگشتی در همه آثار موراکامی وجود دارد. او هیچ تلاشی نمیکند که به سوالاتی که برای خودش و خواننده پیش میآید پاسخی دهد یا شخصیتهای داستانش را به مقصد خاصی برساند. فکر میکنم موراکامی عاشق جمع کردن سوال است، بدون اینکه نیازی ببیند به آنها پاسخی بدهد. گاهی بهتر است به جای اینکه سعی کنیم با تخیلاتمان به سوالاتمان جواب دهیم، آن سوال را همانطور که هست بپذیریم. بپذیریم که ما قرار نیست به تمام سوالات جهان پاسخ دهیم.
در دنیای ماشینی امروز که همه چیز به سرعت جریان دارد، سرعت اکثر داستانهای موراکامی کند است. و فکر میکنم اگر بخواهیم او را درست بفهمیم، باید به همان کندی پیش برویم. به همین دلیل است که گاهی خواندن یک داستان کوتاه از موراکامی ممکن است یک هفته طول بکشد! اگر نخواهید کتابی را تمام کنید یا داستانی را فقط خوانده باشید، باید با همان سرعت داستان پیش بروید.
هیچ ترتیبی برای خواندن کتابهای موراکامی وجود ندارد. اگر از خواندن داستان کوتاه لذت میبرید، انتخابهای زیادی دارید. از طرفی، رمانهای موراکامی هم به همان اندازه خوب هستند. پس، از هر کتابی که عنوانش نظرتان را جلب کرد، شروع کنید. البته، بهتر است قبلش کمی با نویسنده آشنا شوید. معمولا ابتدای هر کتاب یک معرفی کوتاه از نویسنده وجود دارد.
قطعا فهمیدن عمیقتر نویسنده به درک بهتری از داستانهای او کمک میکند. برای شناخت بیشتر هاروکی موراکامی کتاب «از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم» را پیشنهاد میکنم. با خواندن این کتاب بیشتر میتوانید با نویسنده آشنا شوید و به کمک این آشنایی میتوانید بهتر دنیایی که او میبیند را درک کنید.
امیدوارم این تجربه به شما کمک کند تا مثل من از خواندن کتابهای هاروکی موراکامی لذت ببرید.