ویرگول
ورودثبت نام
Sina Kasravi
Sina Kasravi
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

در باب کتمان واقع

امروز صحبتی شد، در میانه‌اش دوستی گفت، دانشگاهت را دوست داشتی؟ گفتم بلی...بعد از آن هم سعی کردم مسائلی که درونش گذشته است را گرد آورم، مثلا پروژه‌ای برای ادامه راهش تأسیس کردم، اما تنهایی نمی‌شد ادامه داد...برای همین از دیگران کمک خواستم، میتوانست ادامه یابد و شکوفا شود، اما آنان میخواستند کتمان کنند که در تفرش درس خوانده‌اند، چند نفر را میدانم که گفته‌اند نمیخواهیم گذشته را به یاد بیاوریم، یا اگر جایی می‌روند نام تفرش را بعنوان جایی که درس خوانده‌اند نمی‌آورند، یاد دارم دوستی در حال ارائه‌ی پارک شفق بود، من به میان حرفش پریدم و گفتم اتفاقا کامران دیبا مسیرهای پارک را از چریدن گله‌ای گوسفند که در آنجا می‌گشتند طرح کرد، بعد از آن دوستم به من پرید که چرا گفتی؟ خوب شد که بهمان خندیدند[!!!] من اینطور نیستم.من جزئیات زندگی خود را به یاد دارم، چه بد و چه خوبش را، کتمانش نمی‌کنم، از خیلی چیزها پشیمانم، اما بهر حال، یکی از افتخاراتم این است که در جایی که می‌توانستم شکست بخورم، یعنی تفرش، موجب پیروزی‌ام شد. تفرش با تمام بدی‌ها و خوبی‌هایش، یک واقعیت است. که نمی‌توان آن را کتمان کرد. باقی زندگی هم همینطور. تفرش بودن و در آن زیستن عاری برای من نیست که فخرم است. چون سال‌ها زندگی در آن و دانشجویی در آن به من آموخت که تغییر هر چند هم تلخ باشد و سخت. نهایتی تلخ ندارد. و آموختم تغییر کنم بدون ترس. اما کسانی که از آنچه برایشان پیش آمد نخواستند درس بگیرند رو به کتمانش آوردند. شاید دو سال پیش نوشتم تفرش(=دانشگاه آزاد) دیگر برایم تمام شده‌ است. بهمین دلیل بود. چون دوستان چندی بیشتر برایم نماندند از آن، بیشتری‌ها اگر الان ازشان سؤال کنی که لیسانست را کجا گرفتی می‌گویند، دانشگاه آزاد، همانطور که در صفحات لیندک‌اینشان زده‌اند! و تفرش را فاکتور می‌گیرند. این وضعیت برای من شاید در سربازی پیش آمد که در وضعیتی باشم که نخواهم. ولی باز هم آن را کتمان نمی‌کنم. هر که از من بپرسد می‌گویم که من در بهشت ارتش، جهنم را تجربه کردم.

جاده تفرش(بهار ۱۴۰۰، نگارنده)
جاده تفرش(بهار ۱۴۰۰، نگارنده)
جستجوگر در مفاهیم انسانی و هنر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید