ویرگول
ورودثبت نام
Sina Kasravi
Sina Kasravi
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

مریضی سیستمی، مرض در اجزا است یا در کلیّت؟ کدامیک؟

بسم الله الواحد القهار

سیستم مریض را چگونه توصیف می‌کنیم؟ یادم هست در درس انسان،طبیعت،معماری که دکتر سوزان حبیب مدرس آن بود، در همان جلسه‌ی اول ما با چالشی عظیم مواجه شدیم: «دلایل انقراض سومریان»، همانطور که می‌دانید-اگر بدانید- سومریان اولین تمدن نظام‌یافته بر روی زمین هستند(ر.ک. نوشته‌های ساموئل کریمر در ابن باب) پیدایش از بعد از زمان طوفان مذکور در حماسه‌ی گیلگمش شروع می‌شود، طوفانی که باعث شد، اجداد آن‌ها که در دره‌ی حاصل‌خیزی که هم‌اکنون خلیج نیلگون در آن قرار دارد به سمت دشت حاصل‌خیز عراق حرکت کنند، این حرکت همراه با یک جهش فرهنگی همراه بوده که بشریت و عالمانی همچون کریمر به آن اعتراف دارند(ر.ک. سید احمد الحسن، وهم الإلحاد، نشر نجمة الصباح ترجمه شده توسط گروه مترجمان به توهم بی‌خدایی) این جهش باعث پیدایش پیشرفته‌ترین تمدن مادی و فرهنگی می‌شود، اما در انتها این تمدن به چه مرضی دچار می‌شود؟ این سؤالی است که فریدون مجلسی به زیبایی در آن مقاله‌ی مذکور به آن پاسخ می‌داد...



در آن مقاله، به علل عدم درمان شدن مرضی می‌پرداخت که سرانجام باعث انقراض و اضمحلال آن تمدن بزرگ شد، تمدنی که مصر بعدها از نوادگان آن سومریان پایه‌گذاری شد.

تمدنی که اتونبشتم، جد گیلگامش بزرگ آن را پایه‌گذاری کرده بود و به دستور خدایان و فرار از طوفان، پناه‌گیری امتش در سرزمینی امن، کشتی‌ای ساخته بود تا آن سرزمین پناهگاه و شروع آن تمدن بزرگ باشد، حال به چنان حال روزی افتاده بوده است که حتی برای آب مردمان آن به التماس افتاده بودند.

فریدون مجلسی مسئله را اینگونه می‌گشاید که با توجه به دشت حاصل‌خیزی که آنان در آن قرار داشتند- یعنی عراق کنونی- زندگی روزمره‌ی آنان بر اساس کشاورزی می‌گذشت و آنان بدون توجه به آنکه مصرف آب برای تولید محصول چگونه بوده است، در اواخر عمر تمدن خود، شروع به استفاده از منابعی کردند که به طور قهری پایان‌پذیر بوده است همچون منابع آب زیرزمینی، او این دوران آخر را به چند دوره تقسیم کرده بود و سومریان در این ادوار به مسأله‌ای گرفتار آمده بودند که در واقع می‌توان آن را کمبود منابع برای تولید و یا چیزی مانند قحطی نامید راه حل آنان این بود که برای دست یافتن به منابع از حرکت‌هایی مانند زدن چاه بیشتر، در سفره‌های آب زیرزمینی‌ که در تراز‌های پایین‌تری بودند استفاده می‌کردند. این روند ادامه یافته تا به خشکی کامل رسیدند و سرزمین سومر و آن تمدن دیگر جایی برای زندگی نبود. و انقراض آن تمدن با شکوه بدین حا ختم شد. اصطلاحی که فریدون مجلسی برای این اتفاق ذکر می‌کرد چیزی شبیه به این بود: که درختی مریض را فرض کنیم که مریضی در ریشه‌ی آن قرار دارد اما مریضی خود را در شاخه‌ها نشان می‌دهد و درمانگرها مریضی را در شاخه‌ها تشخیص داده و شاخه‌های بیماری را می‌زدنند و با این هرس کردن به به خیال خود به درمان کلیت مریضی سیستم خود اقدام کرده‌اند کما‌اینکه مریضی هنوز در ریشه باقیست و سرانجام درخت را خواهد خشکانید...



حال، اگر بخواهیم این وضعیت را با وضعیت امروزه‌ی زندگی خود مقایسه کنیم به چند نکته پی خواهیم برد:

امروزه ما از مسائلی همچون بی‌عدالتی اجتماعی و عدم وجود آزادی، گرسنگی، فقر، ناهنجاری‌های آزاردهنده‌ی اجتماعی، مشکلات عدیده‌ی آب‌وهوایی، اقلیمی، جنگ و تروریسم عقیدتی، تروریسم سیاسی، تجاوز به حقوق اقلیت‌ها در هر مقیاسی که ممکن است-جهانی و یا منطقه‌ای- تجاوز به حقوق ملل ضعیف، جهانی‌سازی و جهانی شدن و مشکلات عدیده‌ای که بر سر راه اجرای سیاست‌های آن است قرار داریم.

اقدامات اجرایی ما برای حل مشکلات جزئی‌نگر و البته دارای سلسله اختلالاتی است که از روابط ناصحیح اجتماعی خود ما برمی‌انگیزد، یعنی اگر در سیستمی ظلم وجود دارد، آن را به همه‌کس و همه‌چیز نسبت می‌دهیم، اما امان از لحظه‌ای که خودمان در حال انجام این ظلم به دیگری هستیم و آن زمان حق خود می‌دانیم که آن را انجام دهیم. در حالی که اقدامات اجرایی ما ابتدا از جزئی‌ترین جزء یعنی شخص خودمان باید آغاز شود تا به کل تعمیم یابد و در حالت متقابل کل را نمی‌بینیم و اقدامات اجرایی‌ای را انتخاب می‌کنیم که شبیه همان زدن شاخه‌ها برای درمان ریشه است. تشخیص درست نیمی از راه درمان است. وقتی از تشخیص درست در راه درمان برخوردار نیستیم، باز به هرس شاخه‌های درخت می‌پردازیم و که تکلیف آن معلوم است، حرکت‌های تدریجی برای درمان زمانی به کمک ما خواهند آمد که بیماری را صحیح تشخیص داده باشیم. زمانی که پس از تشخیص درست، درمان درست را هم بدانید، بازگردیم به زمانی که سومر برپا شد، زمانی که اتونبشتم ع برای نجات‌یافتگان از طوفان دره‌ی حاصل‌خیز-خلیج فارس فعلی- تمدن اولیه سومر و اکد را برپا ساخت. مطمئنا برای آنان نقشه‌ی راهی هم نمایان ساخت و این نقشه‌ی راه آنان را بر برترین تمدن زمان خود رسانید. اما چه زمانی سومر رنگ خود را باخت این سؤالی است که باید پرسید که آیا نقشه‌های اتونبشتم برای آیندگان اجرا شد؟ یا سومریان از ان راه، راه دیگری را برگزیدند که در آخر به هرس شاخه‌های درختی که در ریشه مرض داشت رسیدند؟

جهان در یک پیچ تند قرار گرفته است، جهان امروز، همان پیچی را طی می‌کند که سومر آن را طی کرد و اگر باز سومریان عصر ما به همان هرس کردن شاخه‌ها به جای درمان از ریشه بپردازند، باز همانی خواهد شد که آن زمان اتفاق افتاد.

جهان در پیچ تند سومر در این زمان قرار دارد...راه حل درمانی درست را برگزینیم و سومری متأخر نباشیم.

زندگیتمدنسیستمجامعهخدا
جستجوگر در مفاهیم انسانی و هنر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید