۱_ نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی، تنها یک شعار نبود، استراتژی اصلی سیاست خارجی ملتی بود که به تجربه تاریخی دریافته بودندکه بیگانه و خارجی، شرقی و غربی نمی شناسد. اگر از موضع ضعف و نیاز به آنها رجوع کنند، نتیجه چیزی جز خیانت، حقه و فریب و چپاول و غارت منابع ایران نخواهد بود. تاریخ ایران شاهد حجم بی سابقه ای از تجاوزها، غارت ها و خیانت هایی است که نوع روسی- انگلیسی- آمریکایی آن در تاریخ معاصر نزدیک تر از آن است که فراموش شده باشد. در نتیجه انقلابیون ایرانی در سال ۵۷ به خوبی می دانستند که جز خودشان به هیچ دولت و کشوری نمی توانند اعتماد کنند و هر دو قطب جهان آن روز را نفی کردند.
۲_ فیل ها گروهی از سیاستمداران و روشنفکرانی هستند که حیات اجتماعی و سیاسی شان به حمایت از منافع کشورهای دیگر در مقابل خیانت به کشور خودشان وابسته است. از این جهت تفاوتی میان روسو فیل های حامی روس، آنگلوفیل های حامی انگلستان و آمریکو فیل های طرفدار آمریکا وجود ندارد. همه آنها بیش از آن که دغدغه کشور و ملت خودشان را داشته باشند، نگران جایگاه و مقام و موقعیت خودشان هستند و با خوش خدمتی به دولت های خارجی، موقعیت های خود را حفظ می کنند.
۳_ مهم ترین وظیفه فیل ها حفظ منافع کشور خارجی در کشور میزبان است. آنها با اتکاء به این واقعیت که در کشورهای در حال توسعه ای مثل ایران امکان قطع وابستگی اقتصادی، علمی و صنعتی به کشورهای دیگر در کوتاه مدت وجود ندارد، راه نجات کشور و توسعه و پیشرفت آن را در اتحاد و ائتلاف با کشور خارجی مورد نظر خود معرفی می کنند و در جامعه به گونه ای تبلیغ می کنند که اگر میان ایران با آمریکا یا اروپا و یا روسیه اتحاد و دوستی ایجاد كند همه مشکلات کشور حل خواهد شد و کشور در کوتاه مدت در مسیر رونق و آبادانی قرار خواهد گرفت. فيل ها در رقابت با يكديگر به مردم كشور اجازه نمي دهند تا مزايا و معايب يك قرار داد و طرح را به شكل منطقي و عقلاني بررسي كرده و سپس درباره آن تصميم بگيرند.طرفداران معاهده آن را آورده خدا مي دانند و مخالفانش كه از فيل هاي طرفدار كشورهاي ديگر هستند آن را خسارت محض.
۴_ آخرین نمونه از این اندیشه با محوریت گفت و گو با کدخدا موفق شد حمایت بیش از ۵۰ درصدی جامعه ایران را به دست آورده و دولت را به مدت ۸ سال در اختیار خود داشته باشد. ( به اين علت اين دولت را نمونه اين انديشه مي دانم كه ايده اصلي دولت و سياست اصلي آن حل مشكلات كشور از طريق رابطه با غرب بود) در همه اين سال ها ايده گفت و گو و مذاكره با غرب و پيمان دوستي و همكاري با آنها با عنوان نجات جامعه ايران، چرخيدن چرخ زندگي مردم، آسان شدن زندگي و ...مطرح شده است. در تاريخ حيات فيل ها هيچ فيلي خود را خائن و خود فروخته و عامل بيگانه معرفي نكرده و حتي به احتمال زياد در درون خودش نيز چنين حسي ندارد. از ميرزا حسين خان سپهسالار و ملكم خان كه از قرار داد رويترز 70 هزار ليره رشوه دريافت كردند تا مهدي هاشمي كه از شركت نفتي توتال رشوه دريافت كرد، همه احساس مي كردند كه دارند به كشور خودشان خدمت مي كنند و تنها حق زحمتي كه براي كشور كشيده و رنجي كه برده اند را دريافت مي كنند! يك فيل هرگز احساس نمي كند كه دارد به كشورش خيانت مي كند بلكه در نظر خودش در راه خدمت به وطن از اتحاد و ائتلاف با كشورهاي ديگر حمايت و جانبداري مي كند. مشكل فيل ها اين است كه هيچ گاه از تاريخ عبرت نمي گيرند و به اين نكته توجه نمي كنند كه نتيجه اتحاد و اعتماد به كشوري كه آنها هواداري اش مي كنند، چه بوده است؟ و قراردادها و پيمان هايي كه با وساطت و دلالي آنها بسته شده است چه نتيجه اي به بار آورده است.
5- چينو فيل ها جديدترين گونه فيل ها هستند كه در جامعه ايران پيدا شده و به شكل طبيعي حيات اجتماعي و سياسي شان به حمايت از منافع چيني ها در جامعه وابسته است. آن ها به همراه سه گونه ديگر از فيل هاي معروف ايراني در ماجراي مربوط به سند جامع همكاري ميان ايران و چين فضايي را در جامعه ايجاد كرده كه همان دو قطبي شناخته ديو و دلبر است. صحنه اجتماعي و سياسي به گونه اي دو قطبي شده است كه در يك طرف هوداران قرار داد و در طرف ديگر مخالفانش قرار دارند بدون اين كه بتوانند و يا حتي نياز ببينند كه براي ادعاهاي خود شواهدي ارايه كنند. بسياري از موافقان و مخالفان حتي سند را نيز نخوانده اند همان طور كه برجام و FATF را نخوانده بودند. موافق يا مخالف اند چون مراجع فكري آنها موافق و مخالف است و اين امكان بررسي و ارزيابي منطقي سند منتفي مي شود.
6- نتيجه اين گونه فضاسازي ها شكننده تر شدن بيشتر قدرت چانه زني دولت در برخورد با كشورهاي ديگر و تواناي ايجاد رابطه متناسب و متوازن است. حتي تجربه تلخ برجام نيز كه پيش روي همه مردم است و هيچ فردي از آحاد جامعه نيست كه از اثرات آن مصون مانده باشد نيز باعث بازگشت به استراتژي اصلي انقلاب يعني رابطه با كشورهاي ديگر از موضع منافع و هويت ملي نشده است.
7- ارزيابي من از محتوا و مضمون سند، نحوه نگارش آن و نوع تاكيداتي كه در آن وجود دارد منفي است و اين سند را در شمار اسنادي قرار مي دهد كه امتيازات غير متوازن و يك جانبه و بي حد و حصري را به طرف مقابل مي دهد بدون آن كه امتيازات لازم و متوازان را كسب كرده باشد. با اين حال راه برخورد و مواجهه با آن روشي نيست كه آنگلو فيل ها و امريكو فيل ها در آن مي دمند بلكه مشخص كردن جزيي و مشخص مواردي است كه باعث عدم توازان در امتيازات شده و كمك به اصلاح و بهبود آن است. تنها در چنين شرايطي امكان ايجاد يك رابطه مبتني بر منافع ملي وجود دارد. تنظيم كنندگان سند پيش خود گمان كرده اند با شريك كردن چين در همه عرصه هاي كشور راهي براي توسعه و پيشرفت كشور گشوده اند و از همين جهت احتمالا به خود نيز باليده اند كه آنها سرانجام راه نجات كشور و پيشرفت آن را يافته اند اما گويا چشمان خود را به روي اين واقعيت بسته اند كه معني اين كارشان در عمل اين است كه كشور را يكجا به چيني ها سپرده اند تا آنها آبادش كنند و هيچ ضمانتي وجود ندارد كه چيني با منابع و ظرفيت هاي كشور همان كنند كه آمريكايي ها و روس ها و انگليسي ها كرده اند.