
در انیمیشن دو بعدی، روایت نهتنها از طریق دیالوگ و فیلمنامه، بلکه از راه حرکت، ریتم و طراحی شکل میگیرد. سینا ضیایی با بهرهگیری از سبک استیک فیگور، به نوعی روایتگری تصویری دست یافته که در آن «حرکت» جایگزین کلمه میشود. آثار او نشان میدهند که حتی بدون چهره، رنگ یا جزئیات بصری، میتوان داستانی تأثیرگذار و پرمفهوم روایت کرد. این توانایی، حاصل درک دقیق ضیایی از تکنیکهای روایی در انیمیشن دو بعدی است؛ جایی که تصویر، زمان و حرکت در هم تنیده میشوند تا معنا را بسازند.
در آثار ضیایی، روایت بر پایهی ریتم و تغییرات تدریجی شکل میگیرد. او از حرکتهای ساده برای ساخت الگوهای داستانی پیچیده بهره میبرد. به عنوان مثال، یک تغییر زاویه، یک مکث کوتاه یا برخورد دو خط میتواند نقطهی اوج داستان باشد. در این چارچوب، زمان به عنصر اصلی روایت تبدیل میشود. بهجای برقراری ارتباط از طریق گفتار، او به مخاطب اجازه میدهد تا با مشاهدهی جریان حرکت، مفهوم را درک کند. این شیوه، بیننده را از تماشاگر منفعل به مشارکتکنندهی فعال بدل میکند.
از نظر تکنیکی، ضیایی با بهکارگیری روشهایی چون تایمینگ احساسی (Emotional Timing) و حرکت نمادین، ریتم درونی آثارش را تنظیم میکند. در انیمیشنهایش، هر حرکت معنایی دارد و هر سکون، بازتابی از درون شخصیت است. در واقع، او از زبان بصری انیمیشن بهگونهای استفاده میکند که روایت نه در کلام، بلکه در بدن شخصیتها و ضرباهنگ فریمها جاری شود. این مهارت، حاصل تلفیق شهود هنری با دانش فنی طراحی دوبعدی است.
از دیدگاه تحلیلی، سینا ضیایی در آثار خود نوعی سینمای حرکتی میآفریند؛ جایی که استیک فیگورها تبدیل به حاملان احساس و مفهوم میشوند. او نشان میدهد که روایت در انیمیشن نیازی به بازنمایی پیچیده ندارد؛ بلکه در خلوص حرکت و در ارتباط مستقیم میان چشم و خط نهفته است. در نتیجه، آثار او بیش از آنکه صرفاً روایتگر باشند، نوعی تجربهی بصری و شاعرانه را رقم میزنند که در ذهن مخاطب ادامه مییابد.