Sina Aghaahmadi
Sina Aghaahmadi
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

منفعت شخصی

همیشه مبادی اداب بودم. همیشه یک ترس کوچکی در درونم بود که مبادا این حرفی که الان در ذهنم میگذرد را بدون پختن به فضای بیرون منتقل کنم و آنگان یک نفر ناراحت شود. همیشه این دغدغه ام بوده. شاید چون درونگرا محسوب میشم.

این تجربه ای که امروز داشتم رو چند بار تا به حال زندگی کردم. خیلی برام عجیبه که چرا ازش درس نگرفتم. دلیل اینکه اینجا دارم مینویسم اینکه دیگه تکرار نکنم و ازش درس بگیرم.

تا به حال برای شما هم پیش اومده که منافع شخصی خودتون رو در نظر نگیرید و تصمیمی بگیرید؟

مثال یک: (با فرض اینکه من میدونم یکی از دوستانم طراحی بلده و من نیاز به کسی دارم که بتونه برام طرح بزنه اما سمت دیگری در شرکت دارد) سلام خوبی؟ آقا/خانم x میشه برای این مسئله که من نیاز به طراحی دارم کمکم کنی؟

سلام سینا، متاسفانه نمیتونم وقت بزارم. من کارم چیز دیگه است. باید زودتر می گفتی (و کلی حرف دیگه که همین ها رو توش میگفت).

مثال دو: (من در شرکتی مدیر بودم و کارآموزی رو استخدام کرده بودم و قرار ما این بود که بعد از سه ماه بتونیم با هم همکاری قراردادی همراه با پرداخت حقوق داشته باشیم) سلام خانم/آقای y میشه در این خصوص بیشتر وقت بگذارید.

سلام سینا، نه متاسفانه چون این مسئله که میگی از حیطه مسئولیت های من خارج هست.

مثال مثبت؛ مثال سه: من به دلیل اینکه تازه اسباب کشی کردم به محله جدید زیاد با سوپرمارکت ها و کاسب های محل آشنا نیستم. اما با ارایشگر محل به واسطه اینکه تقریبا به طور اجباری نیاز به ارتباط باهاش رو دارم دوست شدم. بعضی اوقات که بسته پستی میاد و من در طول ساعات کاری منزل نیستم چاره ای ندارم که از وی بخوام که بسته پستی من رو دریافت کنه و ارایشگر محل ما این کار رو با توجه به اینکه هیچ گونه منفعت شخصی نداره انجام میده.

سلام خوبی آقا m من سینا هستم. مشتری تون. میشه لطفا وقتی پیک میاد بسته رو تحویل بگیرید. من منزل نیستم. عصر بعد از پایان ساعت کاری میرسم خدمتتون و ازتون تحویل میگیرم.

سلام سینا جان خوبی. بله حتما. اگر هم من نبودم، می سپرم که بچه ها تحویل بگیرند.

.

تمام مثال های بالا واقعی می باشد.

.

من در این خصوص خیلی اینجوریم که بابا مگه دنیا چند روزه، یهو دیدی فردا بیماری گرفتیم یا اتفاقی افتاد و هزارتا چیز دیگه، پس تا میتونم کار خیر کنم و منافع شخصی خودم رو در نظر نگیرم.

اما تجربه ثابت کرده باید در برابر هر کسی به تناسب رفتار با خودش به درخواستش پاسخ بدم.

اما مسئله اینجاست که در ابتدا باید چگونه این رابطه رفت و برگشتی شکل بگیره؟

چیزی که به ذهنم میرسه اینکه اول چند تا درخواست منطقی و معقول داشته باشم و منتظر پاسخ بمانم.

اگر هم من باید این کار را انجام بدم مشخصا وقت خودم رو در نظر میگیرم. یعنی چی. یعنی اگر کاری برای شخصی خواستم بکنم که وقتم رو نمی گیره یا خیلی کم میگیره حتما انجامش میدم. اما اگر وقتم رو زیاد میگیره میگم متاسفم و میگم که با توجه به اینکه وقت من رو زیاد میگیره نمیتونم این کار رو انجام بدم.

تمام تمرکزم رو از این به بعد روی این موضوع میزارم.

خوشحال میشم اگر تجربه ای در زمینه منفعت شخصی دارید در قسمت نظرات بنویسید.

منفعت شخصیمنافع شخصیتجربهمدیریت زمانتجربه تلخ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید