سلام و دورد بر همه عزیزان، امیدوارم حال دلتون خوب و خوش باشه.
من یه برنامه نویس بودم و همونطور که قبلا گفتم خدمت خیییلی مشکلات برای من ایجاد کرد، یک ماهی هست که روز برگ شدم و ساعت 4 از پادگان میام بیرون، از اونجایی که کار و کاسبی نداشتم رفت و آمد برام هزینه بر بود و اینجا بود که موجود ابله درونم فعال شد و شروع به کار کرد که یه ماشین بگیرم تا هم راحت برم و بیام و تو 4 صبح اسیر تاکسی و... نشم و هم اینکه از پادگان که میام برم اسنپی، تپسی چیزی کار کنم.
هیچی پول نداشتم و تنها چیزی که داشتم یه اراده آهنین بود، و یه باور جدیدی در من طی 3 ماه گذشته شکل گرفت که به هرچیزی فکر کنم، بهش ایمان و باور داشته باشم و تلاش کنم تحت هر شرایطی بهش میرسم، این چیزی بود که شب و روز تو پادگان بهش فکر میکردم و همش خودم رو تو ماشین میدیم (ماشین خفنی هم نه ها پراید خودمون (: ) خلاصه در مدت یک ماه شرایطی پیش اومد، آدم هایی سر راهم قرار گرفتن که من تونستم یه پراید قسطی بگیرم و خوشحال عالم بودم که ایول منم ماشین دارم، میرم میام، قسطشو میدم و یه پولی هم به جیب میزنم.
حقیقتا خیلی داغ بودم و چیزی حالیم نبود، خلاصه رفتم اسنپ؛ روز اول متوجه اشتباهم شدم، اینکه من مال اینکار نیستم.
ادامه دادم و ادامه دادم و هر روز ترسم داره بیشتر میشه.
من باید ماهانه دو میلیون و پانصد هزار قسط بدم و این یعنی باید روزی 150 هزار تومن در بیارم که پول بنزین و کمیسیون اسنپ که کم کنی یه چی حدود 95 تومن در روز برام بمونه تا بتونم قسطم رو بدم و این در حالیه که من وقتی ساعت 5 ظهر میرسم و تا 11 شب کار میکنم فقط 70، 80 تومن میتونم در بیارم و با یک عالمه خستگی ذهنی و فیزیکی
تو همین ساعتایی که تو ماشین هستم فکر های زیادی به سرم میاد برای کار و کاسبی دیگه.
مطلقا با این ذهن پریشون، خستگی و وقت کم نمیتونم سمت برنامه نویسی برم، خصوصا اینکه نمیتونم جایی استخدام شم.
انواع شغل و کسب و کاری که بتونه این میزان پول رو در 5 ساعت در روز برام بدست بیاد رو مرور کردم و دارم مرور میکنم ولی هیچ...
دلم گرفته و ذهنم پریشون، گفتم با نوشتن خودم رو سبک کنم و شاید بعضی ها باشن تا یه همفکری کنن، یه ایده ای شاید بدن و...
ممنون از چشم هاتون که با خوندن حرفام خستشون کردید.