من به مدت 4 سال خود را نویسنده میخواندم در حالیکه روزانه نمینوشتم، در شبکههای اجتماعی فعال نبودم و بلاگ شخصیام چیزی برای ارایه نداشت. حتی برای آنکه ذهنم قفل نکند بطور روزانه کتاب نمیخواندم! پس چطور خود را نویسنده میخواندم؟ خب اشتباه میکردم. یکی دیگر از اشتباهات من این بود که مدام به دیگران نگاه میکردم. دوستانی داشتم که طراح یا برنامهنویس بودند. با اینکه دیرتر از من در جامعه استارتاپی حضور پیدا کرده بودند، توانستند در شرکتها و استارتاپهای صاحبنامی استخدام شوند. و من اندر خم این بودم که این کار را انجام دهم یا آن کار را!
اگر یکی از تاثیرگذارترین افراد در حوزه کسب و کار و پرسونال برندینگ یعنی گری واینرچاک (Gary Vay-Ner-Chuck) را دنبال کنید، متوجه میشوید که تنها رمز موفقیت او انجام کار زیاد به جای فکر کردن زیاد است. او در پستهای اینستاگرامیاش، توییتهایش و ویدیوهای یوتیوبیاش مدام این نکته را ذکر میکند که مردم عادی، فکر میکنند، استراتژی میریزند، بحث میکنند و دوباره همین روند را تکرار میکنند. آنها کارشان را شروع نمیکنند.
افراد عادی انگار منتظر چیزی هستند. معجزهای رخ نمیدهد، باید شروع کرد، اگر میخواهید برند شخصیتان را ارتقا ببخشید باید محتوا بسازید و به اشتراک بگذارید. در اینستاگرام، توییتر، تلگرام، لینکداین و مدیوم یا ویرگول فعال باشید، روزی 10 پست در شبکههای اجتماعی و دو پست در سایت خود بگذارید. بخوانید، خلاصه کنید و نتیجه را از طرف خود به اشتراک بگذارید.
در همین راستا تصمیم گرفتم چالش خفنی را از روز اول عید شروع کنم و آن هم نوشتن حداقل 3,000 کلمه در روز است! این سه هزار کلمه میتواند داستان طنز، مقالهای در کلیک، پستی در بلاگ شخصیام یا پستی در شبکههای اجتماعی باشد! شما هم شروع کنید، فکر کردن بس است!
Photo by Erwan Hesry on Unsplash