سینا
سینا
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

داستان من و دوچرخه

وقتی بچه بودم بدجور از دوچرخه بیزار بودم چون یکبار بدجور زمین خوردم و از اون موقع تا بیست سالگی یکبار هم سوار دوچرخه نشدم تا اینکه یه مسافرت کیش رفتیم اونجا همه دوچرخه کرایه کردن و تنها کاری که من کردم این بود که رکاب زدنشون رو تماشا میکردم

وقتی برگشتم تهران تصمیم گرفتم دوچرخه سواری رو یاد بگیرم از اونجا که من دوچرخه نداشتم رفتم و دوچرخش رو قرض کردم ، دوچرخه ایی که حدودا هم سن خودم بود

جایی که برای تمرین در نظر گرفتم پیاده رو اتوبان صیاد بود هر روز صبح ساعت هفت صبح بیدار میشدم و میرفتم تمرین میکردم تا یاد بگیرم فکر میکنم حدود دو یا سه روز به تسلط خوبی رسیدم و بعدش تصمیم گرفتم سرکار و دانشگاه رو با دوچرخه برم الان حدود سه ساله که من دوچرخه رو جایگزین وسایل دیگه کردم و از این کارم خرسندم


رکاب سفیددوچرخه سواریدوچرخه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید