سینا رضائی
سینا رضائی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

هنر فروش: داستان کوتاه کارل استوارت صاحب بزرگترين هايپرمارکت‌های دنيا


یک پسر تگزاسی برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاد و به یکی از فروشگاه های بزرگ در ایالت کالیفرنیا که همه چیز دارن ،رفت مدیر فروشگاه بهش میگه ! یه روز فرصت داری خودتو نشون بدی تا استخدام بشی

در پایان اولین روز کاری، مدیر ازش پرسید خب ! چندتافروش داشتی ؟!
پسر میگن یک فروش!!
مدیر با تعجب میگه: «یک فروش؟! بی تجربه ترین متقاضیان اینجا حداقل ده فروش در روز دارن. حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است؟»
پسر گفت: ۳۵۰,۹۹۹ دلار !
مدیر گفت: ۳۵۰,۹۹۹ دلار؟ مگه چی فروختییی؟؟؟

پسر گفت: «اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک چوب ماهیگیری به همراه یک چرخ ماهیگیری ۴ بلبرینگه. بعد پرسیدم کجا میری، گفت ماهیگیری در خلیج پشتی. من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره بهش دادم بعد پرسیدم اتومبیل تان چیست و آیا می تواند این قایق را بکشد که گفت هوندا سیویک. پس من هم یک بلیزر به او پیشنهاد دادم که او هم خرید!!

مدیر با تعجب گفت: «اون واقعا فقط یک قلاب ماهیگیری میخواست تو بهش قایق و بلیزر فروختی؟

پسر گفت : «نه، او با همسرش دعوا کرده بود و اعصابش به هم ریخته بود و میخواست یک بسته قرص اعصاب بخرد !!! که من گفتم پس آخر هفته ی شما خراب شده است، بیا یک برنامه ی ماهیگیری برایت ترتیب بدهم!»

داستان موفقیتموفقیت
DON'T TELL PEOPLE what you are going to do. Do it and SHOCK them. And after shocking them, STAY SILENT. Move on to your next project. KEEP SHOCKING. KEEP ENJOYING.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید