فیلمنامه های سعید نعمت اله خاص خودش است، قصه هایش، کاراکترهایش، مناسبات کاراکترها و جهانی که به تصویر می کشد همگی ویژه خودش هستند و متفاوت با دیگران. وسط همه اینها، اما جنس دیالوگ نویسی اش جنس دیگری است، متفاوت با دیگر نویسنده ها، کلماتش غریبه اند و آشنا، چینش کلماتش عادی اند و غیرعادی، معمولند و نامعمول، رنگ و بوی شعر دارند و در عین حال به گونه ای عوامانه اند، لحنی آهنگین و کوچه بازاری... تا به حال بازیگران بزرگ و کوچک زیادی این دیالوگ ها را گفته اند، قبای شخصیت ها را به تن کرده اند و با زبانشان سخن گفته اند، برخی درخشان، برخی معمولی و برخی ضعیف! اما بازیِ همگی آنها یک ویژگی مشخص داشت: همه آنها تحت تسلط دیالوگ ها بودند، یعنی دیالوگ سوار بر آنها بود و لحن دیالوگ در لحن بازیگر(حتی بزرگترینهاشان) نشسته بود!
اما امسال علی نصیریان که به حق باید استاد علی نصیریان خوانده شود برای اولین بار از میان تمام بازیگرانی که با نعمت اله کار کرده اند از زیر سایه سنگین دیالوگ های نعمت اله خارج شده و به آنها لحن ویژه خودش را داده است، به دیالوگها جان دوباره بخشیده، هر جمله را با چنان زیر و بمی ادا می کند که گویی جز نفس، کلمات و لحنِ جاندارِ این استاد حیرت انگیز بازیگری چیز دیگری در فیلم نفس نمی کشد و وجود ندارد، تو گویی اصلا این قلمِ نعمت اله نیست که بر کاغذ رفته است، رنگ و بوی دیالوگ های نعمت اله از میان آن جملات به کلی رخت بربسته و این نصیریان است که در تک تک واژه ها می دمد بهشان جان می بخشد! حالا می توان عیار بازیگری و هنر را شناخت، همین ظرایف اساتیدی این چنین ماندگار می سازند!
پ.ن: مطلب صرفا توصیفی است از کارهای نعمت اله و نه بحث در خصوص خوب یا بد بودن آثارش.