شب گذشته بازیگرِ سریالِ گاندو اصطلاحِ جالبِ «کاپیتولاسیونِ آقازادهها» را به کار برد، علاوه بر این واژه جالب حرفهای جالب دیگری هم زد، اینکه چهل سال است از «امنیت و برهه حساسِ تاریخی حرف میزنیم»، «رانت و ویژه خواری چه ربطی به شرایط حساس تاریخی دارد؟»، «نمیشود از نزدیکان مسئولین بازخواست کرد؟!» و...! مضمون و کلماتِ این جملات بارها و بارها در کوچه و خیابان و خانه و محله و محافل دوستانه و غیردوستانه و بحثها و جدلها به گوشمان رسیده بنابراین میتوان گفت حرفهای تازه و جدیدی نیستند که جالب و هیجانانگیز باشند، جذابیتِ مضامین این بار نه در خودِ مفاهیم و کلمات بلکه در تریبونی است که آنها را بیان کرده است، در رسانه ملی و سریال شبانه و پربینندهاش.
با شنیدن این جملات فکری شدم که الان باید خوشحال باشم یا ناراحت؟ طرحِ این مضامین در رسانه ملی جای خوشحالی دارد و باید از انتقادی بودن و حریت رسانه خوشحال شد یا ماجرا بعد دیگری هم دارد؟! این روزها بسیاری از رسانهها جسارتِ گاندو در طرحِ این مباحث را میستایند و بساط تشویق، شادی و شعفشان به راه است، با خود گفتم من هم باید خوشحال باشم، اما راستش من خیلی خوشحال نیستم. نه اینکه گاندو بد است که اتفاقاً به تصویر کشیدنِ یکی از پروندههای مهمِ جاسوسی در کشور بسیار موضوع مهم، تحسینبرانگیز و ضروری است، چه اینکه میتواند زمینه آشنایی بیشتر و بهترِ مخاطب با وضعیت و شرایطِ کشور را فراهم آورد. اما مسئله برای من وجه انتقادیِ سریال و برخی جملات و فضاهایی است که گاندو به تصویر میکشد و سوال اساسی برای من سطحِ توقع و مواجهه ما با وضعیتی است که در آن به سر میبریم.
بگذارید سرراست بگویم، همه حرفم این است: وقتی لایههای مختلف اجتماعی، مردم در سطوح مختلف و آدمهای ریز و درشتِ این مملکت به آقازاده بازی، رانتخواری، ویژه خواری و زد و بندهایی که وجود دارد آگاهند، از این وضعیت ناراضیاند و به آن اعتراض دارند و حتی در مواجهه با آن هجو و تلخند و طنز را نیز برگزیدهاند، گفتنِ این حرف از رسانه ملی هنر بزرگی است؟! در حقیقت سوال این است که رسانه ملی از چه منظری به حیطه بیانِ این جملات ورود کرده است؟ آیا این جملات از موضعی فعال بیانشدهاند یا منفعلانه؟
فرض اول میتواند آگاهی بخشی رسانه ملی باشد. باید گفت این فرض رد است، چه اینکه مردم به لطفِ رسانهها و شبکههای مجازی از مسائل بسیاری باخبرند و به لطفِ افشاگریهایی(که حتی قابلبحثاند و شاید چندان هم مفید نباشند) از جزئیاتِ بسیاری اتفاقات نیز اطلاع دارند.
فرض دوم را میتوان اعتراض دانست. اگر چنین فرضی صحیح باشد باید پرسید از کی تابهحال جای طلبکار و بدهکار عوضشده است؟! رسانهای که در بزنگاهها نشان داده تا سرحدِ ممکن محافظهکار و نسبت به مردم، خواستهها و علائقشان بیتوجه است؛ به بنگاه تبلیغ بدل شده است و مروج مصرف و شیوههای زندگی عجیب و غریب است، در تحلیلهای مختلف نماینده طبقه مرفه بالای شهرِ تهران خوانده میشود، خودش در برخی موارد جولانگاهِ رانت و آقازادهها و ویژه خوارهاست، چگونه میتواند از موضع منتقد و یا معترض ظاهر شده و حرفی را تکرار کند که دردِ دلِ مردم است؟!
فرض سوم سوپاپِ اطمینان بودن است، من این وجه را از آن دو پررنگتر میدانم و میبینم. گمانم این اتفاق در واکنش به بالا رفتنِ تولیدِ اطلاعاتِ اعتراضی و انتقادی در رسانههای غیررسمی و شبکههای اجتماعی شکلگرفته است. در حقیقت رسانه مطابق روشِ محافظه کار همیشگیِ خود و در حالی که باز هم از مردم و بطنِ جامعه عقب است، برای جبرانِ عقب ماندگی و جهت توجیه چهره و وجهه خود چنین دیالوگ هایی را در دهان بازیگرانش می گذارد تا کمی و فقط کمی برای خود وجهه مثبت ایجاد کند.
فرضِ چهارم فرضِ صداقت و همدلیِ رسانه با مردم و اعتراضاتشان است، یعنی رسانه نیز در مقام معترضی صادق قامت بسته است. اما سوال اساسی این است که به فرضِ پذیرشِ صداقتِ رسانه آیا ما در چنین شرایطی نیازمند تکرارِ حرفهای مردمیم؟! مردم خود می دانند در جامعه رانت و ویژه خواری وجود دارد، اما آیا نقشِ رسانه در تکرارِ آن حرفها خلاصه می شود؟ آیا رسانه پویا رسانه ای است که در اوجِ عقب ماندن از قافله مردم و رسانه های غیررسمی و شبکه های مجازی، به تکرارِ چیزهایی که بارها و بارها به گوش رسیده و تکرار شده اند بپردازد؟ آیا با این شیوه می توان به بهبود اوضاع امید بست؟ آیا تکرارِ همان حرفها گرهی از مشکلات باز می کند؟! ما امروز نیاز نداریم رسانه با سالها عقب ماندگی، چون فردی که تازه از خواب بیدار شده است، منگ و خواب زده به تکرارِ حرفهایی که از فرطِ تکرار به مرزِ کمدی و طنز رسیده اند بپردازد، ما به رسانه پویایی که در این مسیر به نقشی ویژه خودش برسد نیازمندیم، رسانه ای که با رصدِ دقیقِ وضعیت بتواند به نقاطِ کور، گره ها و مسائل دست یافته و در قامت یک رسانه توامند و پیشتاز، موضعِ اعتراض و تکرارِ جملاتِ اعتراضی را به انتقادِ سازنده همراه با راهکار برای بهبود بدل کند، نه اینکه با جملاتِ دل خنک کننده ای که بارها از زبانِ مردم شنیده شده است، در قامتِ قهرمانی پیشرو ظاهر شود.
تلخ کامانه باید بگویم اگر امروز به گفتنِ چند جمله تکراری که سالهاست در بطنِ جامعه بارها و بارها به گوش همگان رسیدهاند دل خوش کنیم و از فرطِ ذوق زدگی کلاه از سر به هوا پرتاب کنیم و هورایی بلند سر دهیم که بالاخره رسانه حرف دلمان را زد، یقین بدانیم نه در کوتاه مدت و نه در درازمدت تغییری به وقوع نخواهد پیوست، چه اینکه شنیدنِ این حرفها از زبانِ رسانه ملی در روزگاری موجبِ ذوق زدگی بود که هیچ رسانه دیگر و تریبونی برای بیان حرفها وجود نداشت، نه امروز که هر کودکی با یک موبایل از ریزترین تا درشت ترین اخبار مطلع شده و میتواند به وضعیت اعتراض کند و امکان شنیده شدنِ صدایش نیز وجود دارد.
رسانه ملی امروز باید بتواند نقشِ موثری در مواجهه با این مسائل و مشکلات ایفا کند و این نقش آفرینی با تامل و تدبیرِ مسئولینش و اهتمامِ جدیِ ایشان جهت مقابله با فساد ممکن می شود. صدا که بسیار به گوش می رسد، صداهایی که ممکن است دیگر تاثیر چندانی نیز نداشته باشند، ما امروز محتاجِ عملیم.