در سال ۲۰۲۳ فیلمهایی دیدم که خیلیهایشان در آکادمیها و جشنوارهها اصلاً دیده نشدند؛ البته میزان و معیار برای دیدن و خوب بودن فیلم نباید جایزه باشد. یکی از این فیلمها Are You There God? Its Me, Margaret بود. در سالهای اخیر فیلمهای نوجوانانهٔ خوبی ساخته نشده است و در در دههٔ نود میلادی نیز فیلمهای نوجوانانه یا اصطلاحاً تینجیری معمولاً در ژانر عاشقانه یا کمدی گنجانده میشدند و خبری از درامهای مربوط به نوجوان نبود. مشکلات نوجوانان در فیلمهای کمی نشان داده میشد و مسائلشان به روابط عاشقانه و قهرودعواهای بچگانه تقلیل یافته بود. البته فیلمهایی دربارهٔ اعتیاد نوجوانان ساخته شده یا دربارهٔ عمل خودکشی در این بازهٔ سنی، سریال خوبِ سیزده دلیل برای اینکه... هست. اما مشکلات دختران نوجوان، تغییرات خُلقی و خَلقی آنان حداقل در فیلمهایی که من دیدهام و مطرحاند، موضوع نبودهاند.
قبل از اینکه مطلب را بخوانید، بدانید که ممکن است بخش یا بخشهایی از فیلم لو برود. دربارهٔ پایان فیلم قرار نیست چیزی بنویسم و از تمام جنبهها چیزی نمیگویم. اگر بخواهم در یک جمله این فیلم را توصیف کنم، بهتر است بدانید این فیلم داستان خاصی درواقع ندارد. این فیلم در اصل شخصیتمحور است و ما با مارگارت دختر نوجوانی که تکفرزند است و در آمریکای دههٔ هفتاد میلادی زندگی میکند، همراه میشویم و تجربیات و دغدغههای او را میبینیم.
بدنها باید تغییر کنند؛ اما به وقتش!
در کتاب روانشناسی دوران دبیرستان میخواندیم زمان بلوغ بر روابط نوجوانان تاثیر میگذارد. برای مثال پسری که دیرتر از همسالانش بالغ میشود، از گروه همسالان رانده میشود. رانده شدن معانی زیادی دارد و در این مورد به معنای دور افتادن، نداشتن حرف مشترک با همسالان یا خجالت کشیدن و احساس تحقیر است. در این قضیه دخترها متفاوتاند. دختران اگر زودتر از همسالان، یا درستتر بگویم خیلی زودتر از همسالانشان بالغ شوند دیگر آن جنبوجوش کودکانه را نخواهند داشت و چه بخواهند یا نخواهند از گروههای دوستی فاصله میگیرند. درک درستی از این قضیه ندارم ولی میدانم وقتی چیزی سر وقتش اتفاق نیفتد فاجعه به بار میآورد، چه زود باشد چه دیر.
در این فیلم یکی از شخصیتها، همکلاسی مارگارت، دختری بود که نسبت به سایرین قد بلندی داشت و اصطلاحاً بالغ بود. همین موضوع باعث گوشهگیری آن دختر و دور افتادن او از جمع همکلاسیهایش شده بود. حتماً ما هم تجربهٔ اینچنینی، یعنی داشتن همکلاسی یا همکلاسیهایی که به دلیل شرایط جسمیشان، که البته چیزی غیرطبیعی هم نیست، مورد بیمهری سایرین قرار گرفتهاند را داشتهایم.
یکی از موضوعاتی که در این فیلم به آن پرداخته شده بود، تلاش حلقهٔ دوستان مارگارت برای بالغ شدن بود. انجام ورزش برای تغییر فرم بدن و تخمین زدن زمان اولین عادت ماهانه، پوشیدن لباس زیر زنانه، میل به ارتباط با جنس مخالف و کنجکاوی دربارهٔ بدن مردانه از رفتارهایی بود که این نوجوانان انجام میدادند. در این فیلم این رفتارها بهخوبی و حتی نوستالژیک تصویر شده بود. به شکلی صمیمی این دغدغهها نمایش داده میشوند که هر نوجوانی میتواند خود را جای شخصیت اصلی فیلم، مارگارت، بگذارد. این فیلم به ما نوجوانهای دیروز هم نشان میدهد که ما آنقدرها هم که فکر میکردیم، فریک و عجیبغریب نبودیم. تمام آن تغییرات طبیعی بودند و ما بدون آگاهی و بدون آموزش رها شده بودیم.
یکی از قسمتهای طلایی فیلم به نظر من، سکانسی است که مربیان، دخترها را جمع میکنند و برایشان یک فیلم آموزشی پخش میکنند. دربارهٔ بدنشان و تحولی که قرار است تجربه کنند، عادت ماهانه را درست و تغییرات بدن را واضح و کاملاً علمی برای آنها شرح میدهند. همهٔ اینها در دههٔ هفتاد یعنی پنجاهوچهار سال پیش اتفاق افتاده است.
همه چیز عادی است تا وقتی که یکی از دوستان نزدیک مارگارت پریود میشود. شنیدن تجربهٔ پریود شدن از زبان آنها که ظاهراً زودتر از بقیه بزرگ شدهاند و اینکه چه حالات روحی را تجربه میکنند برای دختران نوجوان همیشه جذاب است. حتماً شما هم اگر دخترید این اطلاعات را از زبان همکلاسیهایتان شنیدهاید یا خودتان برایشان تعریف کردهاید.
موضوع مهم دیگری که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، رفتار مادر مارگارت است. ریچل مکآدامز که تا دیدن این فیلم او را به عنوان ستارهٔ فیلمهای عاشقانه میشناختم در این فیلم نقش متفاوتی داشت، البته که همچنان در نقش زنی آرام با لبخندی همیشگی و نگاهی همیشگی بود ولی حداقل به نظر من نقش متفاوتی را ایفا کرد.
در این فیلم مادر مارگارت زنی منطقی و هنرمند بود که عاشقانه همسر و فرزندش را دوست داشت. همچنین ارتباط بسیار موثری با دخترش برقرار میکرد. برای مثال وقتی مارگارت نگران این بود که ممکن است خیلی دیر پریود شود به او اطمینان میداد که سر وقتش همه چیز اتفاق میافتد یا رفتار دوستانه و حمایتگرش در رابطه با خرید لباس زیر برای مارگارت. البته شاید تا حدی رابطهٔ دوستانهٔ مادر و دختر در این فیلم غلو شده هم بود. وجود مادری تا این حد مدرن و روشنفکر، همراه و حمایتگر آن هم پنجاه سال پیش در دنیای واقعی شاید بعید باشد. البته این را هم باید دانست که این فیلم اقتباسی از کتابی با همین نام است و نویسنده احتمالاً تجربیات شخصی خودش را نوشته باشد. این فیلم حرف تازهای برای مادرانِ دخترانِ نوجوان دارد. اینکه رفتار درست با دختر نوجوان چگونه باید باشد. مراقب آنها باشید اما به آنها فضا و حریم شخصی هم بدهید. اگر نگرانند، اگر میترسند و اگر با احساساتی روبهرو میشوند که قبلاً برایشان ناشناخته بود و حالا که دارند بزرگ میشوند، شما باید برای آنها حمایتگر باشید و این تصویر مادری بود که در این فیلم دیدیم.
فضای فیلم گرم و حتماً برای بینندهٔ امریکایی نوستالژیک است. اما غیر از آن، رفتار بالغانهٔ افراد بزرگسال در فیلم، نشان دادن مسائل نوجوانان که ممکن است خیلیها فکر کنند پیشپاافتاده است در صورتی که اصلاً اینگونه نیست، مسائل تربیتی و خیلی موارد دیگر که در فیلم هست و در یادداشت من نیست باعث میشود که به نظرم این فیلم، فیلم مهمی باشد و دیدنش را به مادران، پدران، دختران و حتی پسران توصیه کنم.
چیزی که در این فیلم دیدم و برایم مهم بود، دغدغهٔ بهداشت دختران در مدارس است. دختران نوجوان ایران نیز مستحق دریافت چنین آموزشهاییاند. از ما که گذشت اما امیدوارم نسل آینده، آموزشدیده به جامعه وارد شود.