من توی دسته بندی شعر، اشعاری رو منتشر میکنم که زیبایی مطلب رو به بهترین شکل منتقل کنن. معمولا اشعاری که خودم زیاد میخونشمون رو منتشر میکنم.
لطفا این شعر رو بصورت ممتد و با اتصال بیت ها به همدیگه بخونید. خیلی قشنگ میشه. لذت بخش میشه. این هم شعر زیبای ای عشق سروده مهدی سهیلی:
نشاط انگیز و ماتم زایی ای عشق!
عجب رسواگر و رسوایی ای عشق!
اگر چنگ تو با جانی ستیزد
چنان افتد که هرگز برنخیزد
تو را یک من نباشد ذوفزونی (خواننده عادی نمیتونه تشخیص بده ولی نسخه چاپی که خودم دارم داخلش گفته شده: تو را یک فن نباشد، ذوفنونی)
بلای عقل و مبنای جنونی
تو لیلی را ز خوبی طاق کردی
گل گلخانه آفاق کردی
اگر بر او نمک دادی تو دادی
بدو خوی ملک دادی تو دادی
لبش گلرنگ اگر کردی، تو کردی
دلش را سنگ اگر کردی٬ تو کردی
به از لیلی فراوان بود در شهر
به نیروی تو شد افسانه دهر
تو مجنون را به شهر افسانه کردی
ز هجران زنی دیوانه کردی
تو او را ناله و اندوه دادی
ز محنت سر به دشت و کوه دادی
چه دلها کز تو چون دریای خون است
چه سرها کز تو صحرای جنون است
به شیرین دلستانی یاد دادی
وز آن فرهاد را بر باد دادی
سر و جان و دلش جای جنون شد
گران کوهی ز عشقش بیستون شد
ز شیرین تلخ کردی کام فرهاد
بلند آوازه کردی نام فرهاد
یکی را بر مراد دل رسانی
یکی را در غم هجران کشانی
یکی را همچو مشعل بر فروزی
میان شعله ها جانش بسوزی
خوشا آنکس که جانش از تو سوزد
چو شمعی پای تا سر بر فروزد
خوشا عشق و خوشا ناکامی عشق!
خوشا رسوایی و بدنامی عشق!
خوشا بر جان من هر شام و هر روز
همه درد و همه داغ و همه سوز
خوشا عاشق شدن اما جدایی
خوشا عشق و نوای بینوایی
خوشا در سوز عشقی سوختنها
درون شعله اش افروختنها
چو عاشق از نگارش کام گیرد
چراغ آرزوهایش بمیرد
اگر می داد لیلی کام مجنون
کجا افسانه می شد نام مجنون؟!
هزاران دل به حسرت خون شد از عشق
یکی در این میان مجنون شد از عشق
در این آتش هر آنکس بیشتر سوخت
چراغش در جهان روشنتر افروخت
نوای عاشقان در بینوایی ست
دوام عاشقی ها در جدایی ست!