در جامعه ی بیمار و سنت زده ی ما هرکس که تا حدودی از قوانین سنت و مذهب سرپیچی میکند خودش را روشنفکر میداند. در جامعه ای که سرانه ی مطالعه 2 دقیقه است ( که البته این قضیه معلول هزاران مشکل سیاسی و اقتصادی است و نمیتوان عموم را مقصر دانست) هر کس که چهارصفحه کتاب غیردرسی مطالعه میکند نیز خودش را صاحب نظر و منورالفکر میداند. در حالی که ارزش و شان این کلمه حداقل برای من بسیار بالاتر از این مسائل است.
همیشه معتقده بوده ام که روشنفکری به مطالعه ی حجم عظیمی از کتاب و فرار کردن از جامعه و پنهان شدن در کتابخانه ی شخصی نیست. گرچه مطالعه شرط لازم است اما کافی نیست. بسیار بسیارند کسانی که نه تنها کتابخانه های عظیمی را برای مطالعه درنوردیده اند بلکه خود نیز دست به قلم برده اند اما هرگز نوری از تفکرشان بر جامعه نتابیده.
در قدم اول <آزادی اندیشه> و <عدم تعصب و وابستگی به حزب و اندیشه ی خاصی> لازمه ی روشنفکر بودن است. انتخاب کردن یک فیلسوف یا یک جامعه شناس و تایید و احساس همذات پنداری کردن درمورد تمام حرف ها و عقایدش روشنفکری نیست، پس زدن جامعه و با نگاه از بالا به جامعه نگریستن هم روشنفکری نیست. یک انسان منور الفکر حقیقی باید از چنین قدرتی برخوردار باشد تا بتواند از دریچه ی ذهن همه ی افراد به روال زندگی بنگرد، به هر عقیده و اندیشه ای با دید تردید بنگرد و هر آن حاضر باشد که حتی به درستی عقاید خویش نیز شک کند و هرگز از مواجه با اندیشه های جدید و یا حتی غریب و نادر وحشت نکند.
در قدم بعدی درکِ درد و رنج هر انسانی با هر تفکر و اندیشه ای حتی عامی ترین آنها و اونچه که به زعم ما ممکن است رنج سخیفی باشد چیزیست که بیش از همه لازم است. برای این کار هیچ چیزی بهتر از مشاهده ی عینی نیست. نشستن پای صحبت هر انسانی در هر قشر و در هر سطح فکری و بعد درک آنها (درک کردن نه به معنای صرف دلسوزی، بلکه به معنای تجزیه و تحلیل آن درد ، اینکه از کجا آمده، عللش چه بوده، آن شخص در چه سطحی از آن درد هست و چطور میشه برای حل آن مشکل اقدام کرد، اقدام کردن مهم ترین بخش این گام است، تلاش روشنفکر باید بر مبنای رفع رنج باشه نه صرفا گوش شنوا بودن) از مهم ترین اقداماتیست که میتواند از ما یک روشنفکر بسازد. که خب اقدام رنج آوریست و میتواند بشر را تا حد فروپاشی روانی برساند به همین دلیل در عصر حاضر اکثر مدعیان روشنفکری ترجیح میدهند گوشه کافه های تاریک بشینن، سیگار دود کنند، در حال نیچه خواندن به به چه چه کنند و لا به لای روابط متعدد خودشان را مدفون کنند.