من قصه های زیادی از بی کسی آدمها بلدم که به گوش شبهای تنهایی بگویم، ترانه های شاد و غمگین زیادی از برم که برای دلِ تنگ غروب ها زمزمه کنم و چشمه ی اشک عظیمی برای فرونشاندن آتش درونم دارم ولی برای چنین پریشان احوالی این روزهایم به هیچ مرثیه و مرهمی مسلح نیستم.