از دیوارهای زرد وست فالن تا شعلههای آبی سنسیرو، از جایگاههای مشکی اینونو تا شالهای دوار سرخ آنفیلد. اونها فوتبال رو جذاب میکنند، بهش شور میدن و ورزشگاهها رو به لرزه درمیآرن. این که تو انتخابات کی رای میاره، این که برای آیندهت چه برنامهای داری، هزینههای زندگی چجوری تامین میشه؛ تو استادیومها جواب این سوالها برای کسی اهمیت نداره. تیفوسیها، کسانی که به فوتبال ارج و قرب میدن.
اونها جمع میشن، فریاد میزنن، آتیش روشن میکنن و فحش میدن. اونها جمع میشن تا کمبودها و ناملایمتهای دنیای کثیف رو فراموش کنن. فوتبال براشون مثل یک اغما میمونه، اغمایی که بیحسشون میکنه تا درد و غمهاشون رو فراموش کنن. اونها میآن تا تیمشون رو برنده ببینن؛ هر پیروزیای رو قبول ندارن، حریف باید براشون حریف قدری باشه. بازی معمولی و ساده ارزشی براشون نداره. فوتبال براشون همهٔ زندگی نیست، مهمتر از اونه. اگه ببرن که بردن، ولی اگه ببازن این باخت قوی ترشون میکنه. فوتبال بهشون فرصت جبران میده، هفتهٔ بعد، دور برگشت، فصل دیگه. اونها هیچوقت خسته نمیشن و هیچوقت هم سکوهاشون رو خالی نمیکنن. اگه یه روزی به سرتون زد که اینها رو از نزدیک ببینید پرشورترینشون رو تو ایتالیا پیدا میکنید. فرقی نمیکنه بهش بگید سنسیرو یا جوزپه مه آتزا، اونها همیشه میآن. همیشه هستن. همیشه فریاد میزنن: Tu sei tutta la mia vita[*].
آره، فرقی نمیکنه ایتالیا باشه یا آلمان، فرقی نمیکنه بهشون بگن اولترا یا هولیگان، فرقی نمیکنه قصر سانتیاگو برنابئو باشه یا جهنم ستارهٔ سرخ، اونها همیشه فریاد میزنند؛ چه تیمشون عقب باشه چه جلو. اونها رو نیمکتهاشون وایمیسن و با لیدرهاشون شعار میدن و مشعل روشن میکنن و پرچمهای غولآساشون رو تکون میدن و بالا و پایین میپرن. شاید صداشون کنی وحشی، شاید بگی اوباشن و تو هیچوقت نمیتونی توجیهشون کنی؛ باید یکی از اونا باشی تا درک کنی ...
[*]: تو تمام زندگی منی.