sirafiha
sirafiha
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

دانلود کتاب صوتی گاماسیاب ماهی ندارد

کتاب صوتی گاماسیاب ماهی ندارد

دانلود کتاب صوتی گاماسیاب ماهی ندارد گاماسیاب وقایع و شرایط تاریخی سالهای اول انقلاب را تا روزهای پایانی جنگ تحمیلی روایت می کند. از فروردین ۱۳۵۸ شروع می شود و با عملیات مرصاد در مرداد 1367 در کرمانشاه به پایان می رسد. در این رمان ، اسماعیلیون زندگی شخصیت هایی را روایت می کنند که به نوعی سرنوشت شان با انقلاب و جنگ و حوادث پیرامون آن گره خورده است. داستان گاماسیاب ماهی ندارد در مورد یک پسر نوجوان رنجدیده است که در آستانه انقلاب به صفوف انقلابیون می پیوندد.

  • عنوان : کتاب گاماسیاب ماهی ندارد
  • نویسنده: حامد اسماعیلیون
  • شاخه :  رمان
  • زبان: فارسی
  • کیفیت صدا : 90 درصد
  • فرمت کتاب : صوتی
  • نوع کتاب: چاپی
  • تعداد فایل صوتی :  17
  • حجم فایل : 198 MB
دانلود کتاب صوتی گاماسیاب ماهی ندارد
دانلود کتاب صوتی گاماسیاب ماهی ندارد


معرفی کتاب گاماسیاب ماهی ندارد اثر حامد اسماعیلیون

گاماسیاب وقایع و شرایط تاریخی سالهای اول انقلاب را تا روزهای پایانی جنگ تحمیلی روایت می کند. از فروردین ۱۳۵۸ شروع می شود و با عملیات مرصاد در مرداد 1367 در کرمانشاه به پایان می رسد. در این رمان ، اسماعیلیون زندگی شخصیت هایی را روایت می کنند که به نوعی سرنوشت شان با انقلاب و جنگ و حوادث پیرامون آن گره خورده است. داستان گاماسیاب ماهی ندارد در مورد یک پسر نوجوان رنجدیده است که در آستانه انقلاب به صفوف انقلابیون می پیوندد.

در طول جنگ تجربه کسب می کند وبه فرماندهی می رسد. در کنار داستان فرمانده ، شخصیت های دیگری نیز در داستان وجود دارند. یکی از شخصیت های اصلی رمان ، زنی است که به همراه همسر و فرزندان خود در کرمانشاه زندگی می کند و دائما نگران خانواده اش است. ایران در سالهای جنگ و زندگی مردم زیر بمباران از جمله مضامینی است که اسماعیلیون در این اثر به آن پرداخته اند.

کتاب گاماسیاب ماهی ندارد

حامد اسماعیلیون (۱۳۵۵ در کرمانشاه) نویسنده و داستان‌نویس ایرانی و از نسل نوی نویسندگان ادبیات فارسی است. او برای کتاب‌های آویشن قشنگ نیست و دکتر داتیس جایزه هوشنگ گلشیری را دریافت کرد.

قسمت هایی از کتاب گاماسیاب ماهی ندارد (لذت متن)

دور دست را که می دید رودخانه ی باریک گاماسیب بود که توی دشت می چرخید و جلو می رفت. همین چند روز پیش بود. با بچه ها و حسین آمده بودند لب رودخانه. همان جا که دو شاخه می شد و بین شاخه ها جزیره کوچکی سر بیرون آورده بود و بهرنگ اصرار داشت به شنا خودش را به آن جا برساند. جزیره کوچک بود شاید سه چهار متر. حسین می گفت: پسر جان. شنا نمی خواهد. چهار قدم که برداری می رسی. بهرنگ می گفت: ببین ببین بابا. آب ر…سیده تا این جا. و دست اش را می گذاشت جلوی سینه اش. پا بلندی می کرد و نفس اش از سرمای آب حبس شده بود. سینا را می دید که آن گوشه نشسته و دارد از کیسه ی نایلونی همراه اش طعمه در می آورد و سر قلاب می زند.

کت قهوه ای به تنش زار می زد. کنج دیوار ایستاده و زل زده بود به زمین. صورت درشتی داشت با ابروهای پر پشت و بینی بزرگی که افتاده بود در فاصله اندک دو چشم . با موهای سیخ سیخ کوتاه و گردنی باریک بر تنه ای لاغر چون گنجشکی لندوک.

برای دانلود کتاب صوتی کلیک کنید

کتاب صوتیگاماسیاب ماهیدانلود کتاب صوتی گاماسیاب ماهی نداردکتاب صوتی گاماسیاب ماهی نداردگاماسیاب ماهی ندارد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید