
سیمین بهبهانی؛ زنی که آزادی را وزن کرد و در قلب ایران جاری ساخت
نویسنده: دکتر مریم نقدی (مانارز)
پرعنوانترین نویسنده زن خلبان در جهان
سیمین بهبهانی، بانوی غزل ایران، تنها یک شاعر بزرگ نبود؛ او تپش زنی ایستاده بر شانههای تاریخ بود که درد، عشق، امید و سرنوشت یک ملت را در قالب دوبیتیها و غزلهایی میریخت که سالهاست مثل نبضی آرام اما قاطع، در جان ایران میتپد. هر آنکس که یکبار در شعرهای او قدم زده باشد، میداند که با شاعری روبهروست که زبان را تنها ابزار نمیبیند، بلکه آن را چون پرندهای آزاد رها میکند تا از مرزهای سانسور، محدودیت و قضاوت عبور کند و به حقیقت برسد.
سیمین بهبهانی دختر ایران بود؛ زادهٔ خانوادهای اهل اندیشه، تربیتیافتهٔ مادر شاعر و پدر ادیب. اما او تنها میراثدار فرهنگ نبود، بلکه خالق بخشی از آن شد. غزل فارسی در دستان او جان تازه گرفت؛ ساختار کلاسیک را حفظ کرد اما روحی مدرن، زنی، انسانی و بهروز در آن دمید. بهبهانی کاری کرد که کمتر شاعری توانش را داشت: آینه شدن. آینهای شفاف که در آن زن ایرانی، مردم ایران، دردهایشان، شادیهایشان و رؤیاهایشان را بیپرده میتوان دید.
وقتی از سیمین سخن میگوییم، از شاعری حرف میزنیم که در کنار زیبایی واژگان، شهامت را نیز به شعر آورد. او نه از گفتن حقیقت گریخت و نه از پرداختن به موضوعاتی که بسیاری ترجیح میدادند مسکوت بماند. عشق را چنان انسانی، رها و بالغ روایت کرد که مرزهای سنتی را به چالش کشید؛ از رنج مردم سخن گفت بیآنکه شعاری شود؛ و از آزادی نوشت بیآنکه از سنگینی پیامش کاسته شود.
شعر سیمین زندگی است؛ نه زندگی آرمانی و خیالی، بلکه زندگی ملموسِ کوچهپسکوچههای تهران، زندگی زنانی که میخواهند انتخاب کنند، زندگی مردمانی که میخواهند دیده شوند. او شاعر مردم بود؛ شاعر خیابان و خانه و بازار و دلهای شکسته. در شعرهایش، وطن نه فقط خاک، بلکه خاطره، بغض، امید و آینده است. او وطن را «مادر» میدید، زخمی اما پابرجا، خسته اما عاشق.
سیمین بهبهانی زبان اعتراض را با وزنی لطیف و زنانه بیان کرد؛ صدایش آرام بود اما اثرش عمیق. در هنگامههای سخت، وقتی مردم به امید نیاز داشتند، شعر او مرهم بود و گاهی جرقهای برای بیداری. او هرگز از انسانیت جدا نشد. حتی هنگامی که از درد گفت، درد را برای رسیدن به درمان روایت کرد. حتی آنجا که از تاریکی نوشت، به دنبال روزنهای از نور بود. این ویژگی بزرگ شاعران واقعی است: باز کردن راه، نه افزودن بر ترس.
سیمین همچنین یکی از مهمترین چهرههای ادبیات زنانه در ایران است؛ زنی که با جسارت تمام، نگاه زن را به جهان وارد شعر کرد. او نشان داد زن تنها موضوع شعر نیست، خالق شعر است؛ تنها معشوق نیست، عاشق است؛ تنها مخاطب نیست، ناظر، دانا و قدرتمند است. او صدای زن ایرانی شد؛ نه در یک دورهٔ خاص، بلکه در تمام نسلهایی که بعد از او آمدند و از او الهام گرفتند.
در پروازهای بلندمدت زندگیام، چه در آسمان و چه در گسترهٔ واژهها، بارها با خود اندیشیدهام که چگونه میتوان یک عمر را صرف ساختن کرد؟ چگونه میتوان در جهانی پرهیاهو، صدایی ساخت که فراتر از زمان شنیده شود؟ سیمین پاسخ این پرسش بود. او ثابت کرد که استمرار، صداقت و عشق به انسان کافی است تا حتی در پر آشوب ترین دورانها نیز راه را گم نکنیم. او با کلماتش پرواز کرد؛ پروازی که نه به بال نیاز داشت و نه موتور، تنها به قلبی وسیع و اندیشهای روشن محتاج بود.
برای من، بهعنوان زنی که در جهان قلم و آسمان همزمان پرواز میکند، سیمین بهبهانی تنها یک شاعر نیست؛ او الگو است، معلم است، الهام است. او به ما آموخت که باید ایستاد، نوشت، گفت، عشق ورزید و هرگز از انسان بودن عقب ننشست. آموخت که شعر میتواند سلاح باشد، پناه باشد، چراغ باشد. و چه زیباست که زنی اینچنین، بر تارک ادب و فرهنگ ایران میدرخشد.
سیمین رفته است؛ اما نه از دلها و نه از حافظهٔ فرهنگی ما. او امروز و فردا، شاعر زندهٔ زندگی ما خواهد بود. وقتی بهبهانی میخوانیم، در حقیقت خودمان را میخوانیم؛ آینهای در برابرمان است که از ما میخواهد انسانیتر، شجاعتر و عاشقتر باشیم.
یادش گرامی، کلامش مانا، و راهش چراغی برای تمام زنانی که میخواهند جهان را زیباتر از آنچه هست باقی بگذارند.