میزان مصرف: 4 گرم
نژاد قارچ : آلبینو پلاس
ساعت مصرف: 9 صبح
محل مصرف: خانه شخصی
میزان اثر: 11 ساعت
فازهای مختلف ماشروم : خواب عمیق با موسیقی، گریه و کابوس، دوبینی و فرکتالهای مختلف در هوا، دیدن دیوار سفید به صورت دود سفید، مشاهده زمین به صورت اشکال منظم، خنده و شادی شدید، حس گم کردن زمان، حس گم کردن فضا، نیاز به خواب، حس نکردن انگشت سوم پا، استخوان فک و دست چپ، دل درد و احساس ضعف، گرسنگی شدید، حس خواب و خستگی، حس دیدن فیلم، حس بیرون رفتن، حس آرامش عمیق پس از پیادهروی در کافیشاپ، حس لذت عمیق، حس خستگی و بازگشت به خانه تا حس تمرکز عمیق تا 11 شب.
نکات : قبل از مصرف تمام موارد مورد نیاز رو تهیه کردهبودم: حدود چهار بطری نیم لیتر و 1.5 لیتری آب در دسترسم و داخل یخچال بودند، شکلات و عسل و کشمش روی میز اوپن و چای تازهدم بالای سماور.
لیوان و استکان و همهچیز هم آماده بود. هیچ کار خاصی در خانه نداشتم که انجام نشده باشد. ظرفها شسته و اشیای تیز را هم از دسترس خارج کردهبودم.
گوشی روی حالت پرواز و صرفا به اینترنت وصل بود.
در اوج مصرف با تراپیستم ارتباط چتی داشتم و همینطور لوکیشن خانه را به دوست معتمدی داده بودم که اگر اتفاقی افتاد بتوانم از او درخواست کمک کنم.
از یک ماه قبل «بدن» و از دو هفته قبل «ذهن» را آماده پذیرش سفر کردهبودم. ورزش چهار روز در باشگاه و مدیتیشن 15 تا 30 دقیقهای روزانه باعث شد قبل از تریپ شناخت دقیقی از چیزایی که میخوام و باید بهشون برسم رو داشته باشم.
چه موسیقیهایی در هر فاز گوش کردم؟
در فاز اول (ساعت 9 - 9:25) : موسیقیها شامل Yiruma و Max RIchter بودند که باعث شدند خیلی عمیق به خواب برم.
فاز دوم (ساعت 9:30 تا 9:45): Pulse, Mofanegh و مجموعه هومن راد (خودکشی حسین که یکی از بهترین دوستام بود، باعث شد با این موسیقی گریه کنم) فرکتالها میاومدند و میرفتن و البته کمی ترسناک بودن و کابوس شدند. با عوض کردن موسیقی به Now You Can Sleep فضای ذهنیم از حالت گریه دراومد و رفت سمت فاز بعدی که لذتبخشترین فاز تریپ ماشرومه.
تو هر فازی چند باری آیینه رو نگاه میکردم و از دیدن قیافه خودم خندهام میگرفت. در ضمن در کل فازها با این که کنترل خیلی سخت بود، اما عسل، شکلات و آب فراوانی مصرف کردم که بتونم سم قارچ رو از بدنم دفع کنم.
فاز سوم، چهارم و پنجم (اوج تریپ: ساعت 10:00 تا 12:20) : مجموعه جاز و بلوز و البته Kitaro که خیلی کمک کرد از رقصیدن و دور خونه چرخیدن و هد زدن با موسیقی لذت ببرم. همچنین The Trace of Grace باعث شد فرکتالهای رنگی ببینم.
موسیقی Shanti خیلی به گم کردن فضا و زمان کمک میکنه. البته باز هم مجموعه جاز و بلوز تا جایی که یادمه تو این زمان کمک کردن که خیلی گم بشم تو فضا و لذت عمیقی ببرم.
از درک کنسرت بال در بال و شعر ارغوان ابتهاج هم که باهاش زندگی کردم در این فاز خیلی لذت بردم و تقریبا باعث شد وارد فاز بعدی بشم که فاز ششم بود. در این فاز فک، معده و انگشت سوم پای چپم بیحس بودند.
فاز ششم : نیاز به خواب از ساعت 12:45 تا 14:20 که در این زمان بیشتر به Yiruma، زرد، سرخ، ارغوانی، Mofanegh و موسیقی کلاسیک راخمانینوف گوش کردم و حس خواب داشتم.
فاز بعدی با تقریبا دل درد موضعی و درد مواردی بودند که بیحسی داشتم قبلا.
این جا گرسنه ام شد و دو بار با فاصله دو ساعت غذای مفصلی خوردم.
فاز دیدن فیلم : در این فاز نشستم به دیدن فیلم Fifty Shades of Grey و البته بیشتر از 20 دقیقه نتونستم تحمل کنم.
فاز بیرون رفتن: تقریبا ساعت 16:20 بود که حس کردم میخوام برم بیرون. رفتم دوش گرفتم و اومدم لباس پوشیدم و راه افتادم رفتم بیرون. حس دل درد کمتر شده بود ولی باز هم بود.
فاز آرامش عمیق: ساعت 18:45 رسیدم به کافه آگر فردوسی. محیطش رو خیلی وقت پیش (چهار سال پیش) کشف کردهبودم و دوستش دارم. از رنگبندی سالاد و Fizzy Apple و خنکی محیط خیلی خوشم اومد و یه آرامش عمیق رو تجربه کردم که حدود ده سالی هست که تجربهاش نکردهبودم.
لذت عمیق بلافاصله بعدش اومد و البته پیادهروی به سمت تئاتر شهر و حس قشنگی که از دیدن آدمها داشتم.
ساعت 20:20 رسیدم سر کشاورز و خستگی و تعریق داشتم و برگشتم خونه تا همین الان که اینا رو مینویسم.
در حین تریپ بیشتر از ده تا چایی هم خوردم.
بسیار از این سفر راضی بودم و امیدوارم شما هم بتونید از تریپهاتون لذت ببرید.
اگه حس میکنید این پست مفیده، واسه دیگران هم بفرستید.
موزیکها از این کانال بودند: