محمدعماد
محمدعماد
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

مرگ مکرر

شايد غير از خودش که سال پیش خبر رفتنش را به دوستانش داد، كمتر كسي تصور شهادت حاج قاسم سلیمانی را به خیال خود راه می‌داد. اگرچه اين سعادت هميشه براي او محتمل بود اما حتي خیالش نيز آنقدر تكان دهنده بود كه در مسیری خلاف سرنوشت و مقدرات روزگار، دل‌مان را به حضور ابدي حاج قاسم در كنارمان خوش کرده بودیم! مردی که سال‌ها با حضور همیشگی‌اش در صحنه، امنیت و آرامش را به قلب تک تک مردم ایران هدیه داده بود؛ با خبر رفتنش آرام و قرار ملت را گرفت و آنها را بي‌تاب كرد. اين را مي‌شد در راهپيمايي روز جمعه تهران در خيابان ديد وقتي رهگذری در پیاده‌رو با دیدن جمعیت عزادار به پهنای صورت اشک می‌ریخت و یا در هیئات و دسته‌های عزاداری که در این چند روز برگزار شده دید، روزهایی که هنوز پیکر سردار شهیدمان به ایران نرسیده و تنها خبر شهادتش این چنین جگر سوز بوده است.

اما شاید سؤال مهم و یا دست کم یکی از سؤالات اساسی این باشد که چرا آمريكايي كه پس از منهدم شدن پهپادش به تصريح ليندسي گراهام-سناتور جمهوری‌خواه- از ترس واكنش ايران هيچ عكس العملي نشان نداد به آمريكايي رسيد كه يكي از عالي‌ترين مقامات نظامي ايران و مقاومت اسلامي منطقه را هدف قرار داد؟ چه رويداد و یا رویدادهاي تعيين كننده‌اي در اين بازه زماني رخ داد كه محاسبات مقامات آمريكايي را يكصد و هشتاد درجه دگرگون کرد؟

پاسخ این سؤال ممکن است حاکی از تولد نظم جدید در منطقه با محوریت مقاومت اسلامی و اقتدار ایران باشد. با بازگشایی مرز قائم-بوکمال و هموار شدن محور مقاومت از تهران تا مدیترانه، انفجار نفتکش‌ها در آب‌های شرقی امارات و انهدام خط لوله شرق به غرب سعودی در مسیر دریای سرخ که عملا دور زدن تنگه هرمز را به بن‌بست می‌رساند؛ حمله سهمگین مقاومت یمن به آرامکو و دست آخر انهدام مقتدرانه پهپاد متجاوز آمریکایی در آسمان ایران؛ شرایط به گونه‌ای رقم خورد که روزنامه واشنگتن‌پست در گزارشی، خبر از انفعال و بی‌عملی آمریکا در منطقه داد تا آنجا که سعودي را از خود نا اميد كرده و به سمت ايران و متحدانش سوق داده است. تحمل این شرایط برای رئیس‌جمهوری که در آستانه رقابت‌های انتخاباتی تا مرحله استیضاح پیش رفت و سخنانش نه تنها در مجمع عمومی سازمان ملل که حتی در میان اعضای گروه جی7 نیز با خنده و تمسخر سران کشورهای متحدش همراه بود؛ می‌توانست کابوسی هولناک باشد. آمیختگی این موقعیت با مانور نظامي ايران، چين و روسيه برای آمریکایی که انحصار خود و متحدانش در آب‌هاي خليج فارس و درياي عمان را از دست رفته مي‌ديد؛ ممکن است خارج از حد تصور ما سخت باشد. بر این اساس حمله تروریستی آمریکا در بامداد جمعه نه اقدامی جسورانه که واکنشی از سر استیصال برای ترمیم موقعیت از دست داده‌اش بود. مسلما وقتی دندان‌های گرگی را می‌کشید طبیعی است که پنجه به دست و بازوی شما بکشد! ایالات متحده با این اقدام روند اخراج نیروهای تروریستی‌اش را از منطقه سرعت بخشید.

اما این تنها جواب ممکن به سؤال‌مان نیست اگرچه می‌تواند قسمتی از پاسخ باشد. لازم است در کنار آن به تشکیل تصوير ضعف از ايران در ذهن مقامات آمريكايي نیز بپردازیم. تصویری که کاملا متفاوت از اقتدار برون‌مرزی ایران اسلامی به نظر می‌رسد و اگرچه با واقعیت‌های درون نظام اسلامی‌مان همخوان نیست اما به نحوی ساختار تصمیم‌گیری در ایالات متحده را به طمع انداخته است. شايد يكي از عوامل شکل‌گیری این تصویر ناهمخوان، آشوب‌هاي محدود شكل گرفته در آبان ماه باشد. آشوب‌هایی که اگرچه به دلیل سازمان یافتگی، قدرت تخریب بالایی داشت اما به علت عدم پشتوانه مردمی در کوتاه‌ترین زمان به گل نشست و از این منظر قابل مقایسه با آشوب سال‌های 78 و 88 و حتی حوادث 96 نبود. در اين مورد با جرأت مي‌توان گفت مقامات آمريكايي بيش از آنكه درك درستي از واقعيات دروني ايران داشته باشند مسحور عمليات رسانه‌اي خودشان شده‌اند و یا گرفتار کارشناسان و مشاورانی هستند که با وسعت‌بخشی خیالی به اخبار و تحلیل‌های ایران، متاع خود را به مقامات آمریکایی گران می‌فروشند! آنچنان كه موضوع نرخ بنزين و حواشي‌اش را در جريان‌سازي اجتماعي داخلي ايران آنقدر تعيين كننده يافتند كه در تهديدهاي بعدي تلويحا از هدف گرفتن صنايع پتروشيمي و پالايشگاهي با هدف تأثیر گذاری بر قیمت سوخت و گسترش نارضایتی عمومی، خبر دادند. علاوه بر این برخي سخنان دولتمردان در توصيف شرايط سخت كشور با تحريم‌هاي آمريكا و وقت ناشناسي و بي‌تدبيري در فعال كردن يك طرفه كانال‌هاي ميانجي مي‌تواند نمونه‌هاي ديگري از شكل‌گيري تصوير ضعف از ايران در محاسبات آمريكايي‌ها باشد كه اکنون زمانی مناسبی برای تشریح این عوامل نیست.

با در نظر گرفتن این موارد، ما نياز به بازسازي تصوير ايران مقتدر در محاسبات تصميم سازان آمريكايي و اصلاح تصوير ذهني آنها منطبق بر واقعيات موجود داريم. هر پاسخی به اقدام تروریستی اخیر آمریکا باید در برگیرنده این ملاحظه باشد تا پيله‌اي كه مقامات آمريكايي با اوهام در اطراف خود ساخته‌اند را پاره و دريافت آنها را از منطقه واقع بينانه كند. پس از انتشار خبر شهادت سردار سلیمانی از هند و کشمیر و پاکستان تا عراق و شام و لبنان و تا نیجریه و یمن در سوگ این سردار جبهه مقاومت به اقامه عزا برخاستند. این گستره جغرافیایی یعنی زمین پاسخ ما می‌تواند به همین گستردگی و فراتر از آن تا جایی که آزادی‌خواهان و دل‌دادگان جبهه مقاومت حضور دارند حتی ایالات پنجاه‌گانه آمریکا تعریف شود. در کنار گستردگی جغرافیایی، مسئولان جمهوری اسلامی نباید از فراگیری پاسخ ایران در حوزه‌های مختلف غافل شوند. اگرچه انتقام سخت نظامی گزینه لازم در هر پاسخی خواهد بود اما پاسخ ایران می‌تواند علاوه بر بُعد نظامی عرصه‌های سیاسی و اقتصادی را نیز در برگیرد. خروج از برجام و بازگرداندن کلیه فعالیت‌های هسته‌ای به شرایط قبل از سال 94، بازنگری در معاهدات منع اشاعه از رهگذر تلاش دیپلماتیک برای مشروعیت بخشی به آن در مجامع بین‌المللی و دسترسی به اجماع جهانی با استفاده از ظرفیت کشورهای جنبش عدم تعهد، همگی می‌تواند به عنوان گزینه‌هایی مکمل در کنار اقدام نظامی قرار گیرد. اقتصاد جهانی باید طعم تلخ ترور را بچشد، کشورهای غربی که امروز یا سکوت کرده و یا یک طرفه ایران را به خویشتن‌داری فرا می‌خوانند، هنوز ضربه اقتصادی ناشی از انهدام تأسیسات نفتی آرامکو را در بازارهای جهانی از یاد نبرده‌اند. تهدید جریان تولید و انتقال نفت در منطقه نیز از دیگر گزینه‌های ممکن است. همه این موارد در کنار هدف بالقوه‌ای به نام رژیم اشغالگر قدس نشان می‌دهد دست رهبران مقاومت منطقه برای تعیین نوع و سطح پاسخ جبهه مقاومت بسیار باز تر از آن چیزی است که تحلیل‌گران و کارشناسان کاخ سفید پیش‌بینی می‌کنند. از این منظر اظهار نظر جو بایدن معاون رئیس‌جمهور پیشین آمریکا مبنی بر اینکه «ترامپ دینامیتی به انبار مهمات انداخت.» واقع‌بینانه‌تر از هر تحلیل دیگری به نظر می‌رسد.

ظرف روزهای گذشته مقامات آمریکایی پس از شهادت فرماندهان جبهه مقاومت خواستار محدودسازی واکنش ایران در همان سطح شده‌اند. پیام‌های واحد از میانجی‌گران متعدد حاکی از وحشت آمریکا از انتقام سخت است. این هراس از کشوری که بیش از 34 پایگاه نظامی در اطراف ایران ساخته و هزاران نظامی‌اش را در آن مستقر کرده طبیعی است. اما این پیام‌ها می‌تواند راهنمای ما نیز باشد، باید از این نقطه هراس وارد شد و پاسخی نامحدود در زمان و مکان و میدان مبارزه آماده کرد. چندان بی‌راه نیست اگر بگوییم سرداران پر افتخار اسلام شهیدان سلیمانی و المهندس یک بار به شهادت رسیدند اما از این پس آمریکا بارها خواهد مُرد.

  • سید محمدعماد اعرابی


این یادداشت در شماره ۲۲۳۷۴ روزنامه کیهان مورخ دو‌شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۸ منتشر شده است.

انتقام سختایالات متحدهحاج قاسمایراناقتصاد جهانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید