ویرگول
ورودثبت نام
smaeil.salary
smaeil.salary
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

فرشته‌ی مرگ نشسته در کلاسِ درسِ اخلاق


یک‌سالی گذشته از نوشتن یادداشت بر روی هفتمین قسمت از ده‌گانه‌ی کیشلوفسکی. در یادداشت بخش هفتم نوشته بودم «دشوارترینِ بخش‌ها» حالا رای خود را پس می‌گیرم. این مرد همواره شگفت‌زده‌ام می‌کند. فیلم‌های کیشلوفسکی تدریسِ بودجه هستند. بودجه در فضا و کاراکتر؛ حتی بودجه در دیالوگ. تولید کوهی از لایه‌های معنایی، با برگزاری ساده و صمیمی هنر، ناباورانه است.

اما درباره‌ی بخش هشتم از این ده‌گانه چه باید نوشت؟

امانوئل کانت می‌گوید در جهان دو چیز مرا شگفت‌زده می‌کند: یکی دنیای آسمان‌ها و دیگری دنیای اخلاقیِ درونی انسان‌ها. کیشلوفسکی در تمامی قسمت‌های ده‌فرمان، شگفتی دوم کانت را نشانه می‌گیرد. اخلاقِ شخصیت‌های فیلم‌های او در هیچ نوع از دسته‌بندی‌های فلسفه‌ی اخلاق نمی‌گنجند. ذات هنر همین است که نمی‌تواند اخلاق را طبقه‌بندی کند. هنر ما را به درون زندگی فکری هر انسان می‌برد تا از دریچه‌ی نگاه و پیشینه‌ی زیستی‌اش به روابط و هنجارهای نانوشته بین انسان‌ها بنگریم.


الیزابت لورنز زن جوانی است که از امریکا به لهستان آمده تا در کلاس درس اخلاق یک خانم پروفسور شرکت کند. او سال‌ها درباره‌ی کودکان نجات‌یافته از واقعه‌ی هولوکاست تحقیق کرده و تمامی کتب خانم پروفسور را ترجمه کرده است. در کلاس دانشگاه، دانشجویان چالش‌های پیچیده‌ی اخلاقی را به کمک پروفسور تحلیل می‌کنند، تا پاسخی برای هر مساله بیابند. در سکانس‌های بعدی متوجه می‌شویم خانم پروفسور در جوانی خود از یک مساله‌ی اخلاقی بغرنج، سرافکنده بیرون آمده است. مساله‌ای که تبعات آن تا زمان پیری برایش باقی مانده و هیچ کدام از کتب اخلاق، برای او راه نجات نیافته‌اند. بازگشت به گذشته با حضور نابه‌هنگام الیزابت صورت می‌گیرد. الیزابت هزاران کیلومتر راه می‌پیماید تا سکانس‌های جوانی پروفسور رو دوباره پیش روی‌اش قرار دهد و حل مساله‌ی اخلاقی کهنه را دشوارتر کند.

در بخش هشتم نیز فرشته‌ی مرگ تنها در یک سکانس حضور می‌یابد، آن‌هم در کلاس درس خانم پروفسور. یک آن به دوربین، یعنی به ما، خیره می‌شود و با چشمان روشن پرسشگر نگاهمان می‌کند. کیشلوفسکی این‌بار فرشته‌ی نظاره‌گر را در کلاس درس اخلاق نشانده! عجیب است... شاید می‌خواهد بگوید حل این مسایل آن‌قدر دشوار است که فرشتگان عالم ملکوت هم از درک آن عاجز مانده‌اند. آن‌ها هم برای درک اعمال انسان معاصر نیاز به علم‌آموزی بیشتری دارند.


این فیلم و تمامی کارهای کیشلوفسکی را به دوستانی که حال‌شان از سینمای هالیوود به‌هم می‌خورد توصیه می‌کنم.

اسماعیل سالاری

هفدهم دی‌ماه هزار و چهارصد و یک

اسماعیل سالاریکیشلوفسکیده فرمانتحلیل فیلم ده فرمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید