ویرگول چیست؟
ورود ثبت نام
smaeil.salary
smaeil.salary

توسط ۹۵ نفر دنبال می‌شود ۲۵ نفر را دنبال می‌کند
پست‌ها لیست‌ها انتشارات‌
مهمان جدید ما

مهمان جدید ما

مهمان جدیدمان چند روزی‌ست که آمده به کارگاه ساختمانی قم. از همان اول صبح که دیدمش داشت تمام کارگاه را تمیز می‌کرد. هیچ‌کس در کارگاه مراقب ک…

۲ سال پیش خواندن ۳ دقیقه
خطوطِ سفیدِ سفر

خطوطِ سفیدِ سفر

این نامه را برای تو می‌نویسم و اگر بنویسم جایت خالی نبود، گزاف نگفته‌ام. در تمام پیچ و خم‌های جاده با من بوده‌ای و عطرت را به لبانم که بوی…

۲ سال پیش خواندن ۳ دقیقه
بر شانه‌ی وان و برف

بر شانه‌ی وان و برف

امروز، موقعِ حساب‌کتاب به مهمان‌دار گفتم: «شماره‌ام را که داری، در اولین بارشِ برف صدایم کن برگردم.» خندید اما خنده‌اش شکست و عقیم شد. گفت:…

۲ سال پیش خواندن ۴ دقیقه
عدم خوشبختی لای کاغذ

عدم خوشبختی لای کاغذ

می‌روم داخل مترو، جا نیست بنشینم. سرپا می‌ایستم و کتاب «محبوبه و آل» را باز می‌کنم از صفحه‌ای که نشان کرده‌ام و تا آن‌جا خوانده‌ام. نفر جلو…

۳ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
و شب شط علیلی بود

و شب شط علیلی بود

باید کمی بگذرد تا آدمی دورتَرَک، پشتِ سایه‌ها بایستد و به خیلی چیزها که از ذهنش گذشته‌اند و نتوانسته مکتوب کند، بیندیشد. تصویری است که مدام…

۳ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
آنک آخرالزمان

آنک آخرالزمان

کیهان می‌خواهد از کتاب جدیدش رونمایی کند. اسمش را گذاشته «آنک آخرالزمان». کتاب درباره‌ی داستان‌های آخرالزمانی است، به همراه نقد. توی کلاس و…

۳ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
پیش از داستان

پیش از داستان

بدونِ مَطلَع، نویسنده باید پیش از داستان را بشناسد. من‌هم چو بسیارانی از زیرِ شنلِ نیکلای گوگول برخاسته‌ام.(همان‌طور که آن پیرمردِ ریش‌سفید…

۳ سال پیش خواندن ۲ دقیقه
امینِ ضِرطه

امینِ ضِرطه

دربارِ قاجار ملیجکی داشت که وقتی ناصرالدین شاه به مستراح می‌رفت، برای شاه آفتابه آب می‌کردُ وقتی صدای باد از مخرجِ همایونی خارج می‌شد، ایشا…

۳ سال پیش خواندن ۱ دقیقه
مجتمع ابوریحان

مجتمع ابوریحان

داشتم می‌رفتم سفر، سمنان. قرار نبود کاری بشود و چیزهایی رخ دهد که باید می‌داد. از مسیر شرق، در خروجی تهران، راهم افتاد به پاکدشت. به خودم آ…

۳ سال پیش خواندن ۸ دقیقه
یادداشت روزنامه‌ی عربی «شرق الاوسط» بر رمان «بند محکومین»

یادداشت روزنامه‌ی عربی «شرق الاوسط» بر رمان «بند محکومین»

ترجمه‌ی متن عربی: شهربانو صائبیزاپاتا حکایتش را از زندانِ ایرانی «لاکان» روایت می­کند.«در را باز کردند و دختری را به زندان انداختند» شخصیتِ…

۳ سال پیش خواندن ۴ دقیقه
  • ‹
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • ›