محمد حسین هاشمی
محمد حسین هاشمی
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

دربارۀ کتابِ «۳۵ کیلو امیدواری»

کتاب ۳۵ کیلو امیدواری نوشته آنا گاوالدا رو خانم منصوره مصطفی‌زاده در بخش کودک و نوجوان برنامه [شادروانِ] کتاب‌باز معرفی کرد. کتابی درباره امید که اساساً برای مخاطبین کودک و نوجوان نوشته شده و من اون رو برای مطالعه در ماه فروردین چالش کتاب‌خوانی طاقچه سال ۱۴۰۲، با موضوع امید، انتخاب کردم.

از جلد کتاب - نشر افق
از جلد کتاب - نشر افق


داستان

خط اصلی داستان یک ساختار کاملاً سنتی و کلیشه‌ای دارد. پسری نوجوان به نام «گرگوری» که با مشکلاتی در مدرسه و خانه دست‌ و پنجه نرم می‌کند و یک منجی-قهرمان دارد: پدربزرگ. پدربزرگی که تا پایان داستان، تنها امید گرگوری برای خروج از این وضعیت بحرانی است. گرگوری که به قول خودش، آخرین دقیقه‌های خوشبختی‌اش را در چهارسالگی تجربه کرده و با ورود به مدرسه، زندگی‌اش افتاده توی سرازیری تغییر، از روز اولی که به مدرسه رفته با آن مشکل داشته و از آن متنفر بوده است و حالا، چند سال مردود شده و هیچ مدرسه‌ای او را قبول نمی‌کند. این در حالی است که گرگوری عاشق کارگاه پدربزرگش است و عاشق این است که با دست‌هایش چیزهایی را درست کند. در کتاب می‌بینیم که همین جای غلطی که گرگوری در آن قرار گرفته، چه مشکلاتی را برای او و خانواده‌اش ایجاد می‌کند. با این حال، یکی از معلم‌های مدرسه، به‌عنوان اولین و آخرین کسی از اعضای آموزش و پرورش که از او تعریف کرده است، در کارنامه‌اش می‌نویسد:

«این پسرِ سربه‌هوا، انگشتانی جادویی و قلبی بزرگ دارد. باید کاری کنیم که از آن‌ها بهره ببرد.»

از متن کتاب - ترجمه فاطمه مطیع - انتشارات پرتقال


ترجمه‌های کتاب

من از این کتاب دو ترجمه دیدم: یکی ترجمه خانم آتوسا صالحی که نشر افق اون رو منتشر کرده و کتاب صوتی‌ای هم از روی همین ترجمه ساخته شده، و یکی هم ترجمه خانم فاطمه مطیع که انتشارات پرتقال اون رو با نام «پسری با ۳۵ کیلو امید» منتشر کرده. من شخصاً اسم نشر افق رو بیشتر می‌پسندم.

نکته جالبی که درباره این دو ترجمه نظر من رو جلب کرد، اختلاف‌های زیاد و عجیب اون‌ها در بعضی جاها بود. اینکه یک جمله واحد رو دو مترجم به دو شکل مختلف ترجمه کنن، امری عادیه، اما بعضاً جملاتی رو در یکی از نسخه‌ها می‌دیدم که اصلاً نشانی ازش در نسخه دیگه نبود و برعکس. و نکته عجیب‌تر اینکه اسم بعضی شخصیت‌های کتاب هم در دو نسخه کاملاً متفاوته. حدس من اینه که حداقل یکی از این دو ترجمه از روی نسخه اصلی (فرانسوی) انجام نشده و این تغییرات در ترجمه از فرانسوی به زبانی که ترجمه از آن انجام شده است، ایجاد شده.

به نظر من در بعضی از قسمت‌ها ترجمه خانم صالحی بهتر و گویاتر بود و در بعضی از قسمت‌ها ترجمه خانم مطیع. هر دو ترجمه نقاط قوت و ضعف خودشون رو دارن اما من در نهایت ترجمه خانم صالحی (نشر افق) رو خوندم.


درباره کتاب صوتی

این کتاب رو هومن خیاط به‌صورت صوتی اجرا کرده و این نسخه صوتی رو رادیو گوشه با همکاری نشر افق منتشر کرده. هومن خیاط از صداپیشه‌های معروف ایرانیه که به‌طور خاص در حوزه انیمیشن فعالیت می‌کنه. او پیش از این یکی از اعضای انجمن گویندگان جوان یا همان گلوری اینترتینمنت بود و حالا به‌عنوان یکی از اعضای اصلی گروه تهران دابشو فعالیت می‌کنه. هومن خیاط در انیمیشن‌های معروف زیادی مثل ماداگاسکار، زوتوپیا و هتل ترانسیلوانیا مدیر دوبلاژ و صداپیشه بعضی از شخصیت‌ها بوده. این ها رو گفتم تا بدونیم که این بار، برخلاف بعضی از کتاب‌های صوتی که گوینده‌اشون صرفاً یک شخصیت معروفه، با یک دوبلور حرفه‌ای و کاربلد طرفیم و همین هم سطح توقع رو بالا می‌بره.

هومن خیاط
هومن خیاط


روایت صوتی کتاب خیلی خوب، روان و با سرعت مناسبیه و گوش دادن به صدای گرم هومن خیاط لذت‌بخشه. به نظر من این روایت برای مخاطبین کودک، نوجوان و بزرگسال مناسبه. همچنین در جاهایی تغییرات کوچکی رو در متن اصلی ایجاد کردن (مثل محاوره‌ای کردن مکالمات) که خیلی به روان و طبیعی بودن متن کتاب کمک کرده؛ اما این کتاب صوتی چند ایراد اساسی هم داره: یک اینکه شخصیت‌ها اصلاً اون‌طور که باید و شاید پرداخته نشدن. به‌طور معمول توی کتاب‌های صوتی، توقع نداریم که مثل یک نمایش صوتی، صدای تک‌تک شخصیت‌ها با دیگری متفاوت باشه (که در این صورت قطعاً به تعداد بیشتری گوینده نیاز می‌شه)، اما توقع داریم کمی شخصیت‌پردازی در صدای گوینده شنیده بشه. در اینجا به‌جز صدای پدربزرگ که به‌طور محسوسی متفاوته، و بعضی شخصیت‌هایی که در حد یکی دو جمله در داستان حضور دارن و براشون صدا طراحی شده، بقیه شخصیت‌ها صداهایی خیلی شبیه به هم دارن. برای مقایسه می‌تونید کتاب صوتی مغازه خودکشی با صدای هوتن شکیبا رو بشنوید که در اون، صدای هر شخصیت به‌خوبی پرداخته شده و از بقیه شخصیت‌ها قابل‌تفکیکه. ایراد دوم هم اینکه در چند جا (کمتر از چهار-پنج بار) کلمات اشتباه خونده می‌شن، و این اتفاق انقدر جمله رو بی‌معنی می‌کنه که واقعاً تعجب می‌کنم چطور متوجه همچین اشتباهی نشدن. اما با همه این‌ها، اگر بخواید کتاب رو بخونید، من شنیدن نسخه صوتی‌اش رو هم پیشنهاد می‌کنم.

جمع‌بندی

به نظر من این کتاب، یک کتاب کوچک، ساده و جمع‌وجوره که یک حرف ساده و مشخص داره. در حوزه کتاب کودک و نوجوان کتاب درخشانی نیست اما کتاب بدی هم نیست. در مجموع با اینکه کتابی نیست که بخوام خوندنش رو توصیه کنم، اما به نظرم یک بار خوندنش ضرری هم نداره و نیازه که همه ما به موضوعی که مطرح می‌کنه، توجه کنیم.

نسخه صوتی این کتاب رو با نام ۳۵ کیلو امیدواری و نسخه متنی رو با نام پسری با ۳۵ کیلو امید، می‌تونید از طاقچه بشنوید و مطالعه کنید. همچنین، نسخه متنی نشر افق هم در حال حاضر به‌صورت چاپی در طاقچه موجوده.


کتابچالش کتابخوانی طاقچهکتاب کودک و نوجوانآنا گاوالدا
دانشجوی مهندسی کامپیوتر، برنامه‌نویس و جویای علم، هنر، ادبیات و چند چیز دیگر (:
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید