saeidehmirvakili
saeidehmirvakili
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

ریمل

داستان الهه قسمت دوم

از دفترش اومدم بیرون...پاهایم درد گرفته بود در این کفش های پاشنه بلند..عادت ندارم به کفش پاشنه بلند..فقط وقتی پیش علی میرم میپوشم...هنوز مست بوی عطرشم..بعد از این همه سال هنوز مست عطرش میشم..چطور برایم تکراری نمیشه...در آسانسور به آینه نگاه میکنم...اه باز ریملم اومده پایین... خوبه به این فروشنده جدیده لوازم آرایشی سر کوچه گفتم که ضد آب باشد! عجب سوتی دادم باز ....

سریع دستم بردم در کیفم یک دستمال کاغذی پیدا کردم و زیر چشمم را پاک کردم...بهتره قبلی که این همکاران زن علی با اون همه قر و افاده منو میبینن قیافم را درست کنم...نمیدونم چرا چشم دیدن هیچ کدومشون را ندارم مخصوصا وقتی دور علی میپلکن...

عجب باز حسادت زنانه ام گل کرد خوبه مشاورم این هفته بهم گفته بود دست از حسادت بردار...

سریع و سراسیمه از ساختمون بیرون اومدم قبلی که کسی منو ببینه..هنوز بوی سیگارش روی لباسم..عاشق این بو هستم...

نشستم در ماشین کفش هامو پرت کردم روی صندلی ..منو چه به کفش های پاشنه بلند..ببین واقعا برای دلبری کردن چه کارهایی که نباید کرد...گاهی از دست خودم عصبانی میشم از این همه تلاش برای حفظ عشقم...نمیدونم شاید باید کمی عاقل بشم..





شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید