سلام.
چند ساعت پیش آخرین ساختهی رسول صدرعاملی را دیدم. "سال دوم دانشکده من" یک روایتِ شخصی از جامعهای در حال گذار است. جامعهای که نسل های قبلتر آن بدون توجه به خیلی چیزها بر سر دانسته های خود ایستادهاند.
بعد از دیدن فیلم خیلی با کلمات دانشکده، سال دوم و ... کاری نخواهید داشت. این بستر اجتماعی بیشتر بهانهایست برای انتقاد از وضع فعلی جامعه و شکایت های روشنفکرانه از سنت. و انصافا باید بابت به خدمت گرفتن فن برای نشان دادن این اعتراض از آقای کارگردان تشکر کرد.
صدرعاملی به خوبی توانسته از نابازیگران بازی، از لوکیشن های جذاب و سرحال افسردگی و از سرمشق های اصغر فرهادی در تدوین رونوشت بگیرد. به این لیست موسیقی متن قابل قبول و دوربینِ منطقی را هم اضافه کنید.
فکر میکنم اگر بخواهید آن پیچش موی مدنظر را در فیلم ببینید، باید بیشتر از هرچیزی به دیالوگ های تند و تیز که لابلای حرف های دیگر پنهان شدند، توجه کنید. دوست ندارم فیلم را تشریح کنم والا حتما دیالوگ های مورد نظر را برایتان مینوشتم.
اگر به دنبال فیلم های اجتماعی و شاید معناگرا هستید، سال دوم دانشکده من را ببینید ولی اگر برای تفریح خانوادگی به سینما میروید دیدن این فیلم خیلی پیشنهاد جالبی برایتان نیست. فیلمی که اگر در زمان دیگری و بدون رقیب های سرسختی شبیه به رد خون اکران میشد، سهم بیشتری از گیشه بهدست میآورد.