سری جدید عصر جدید بعد از مدتی مجدد روی آنتن شبکه سه رفت و مجدد محافل و گعده های علمی را از بحث درباره منفی یا مثبت بودنش داغ کرد، به طوری که امروز هر سوراخی را میگردی مطلب و یا نکته ای درباره عصر جدید بیان میشود ، سوای از تمام حواشی، این بحث ها نکته ای را به ما یادآور میشود و آن این است که عصر جدید صرفا یک برنامه تلویزیونی ساده نیست و اهمیت و ماهیت آن چیزی بیشتر از یک شوی تلویزیونی ساده است.
به نظر می رسد عصر جدید همانطور که گفته شد صرفا یک برنامه تلویزیونی نیست و یک استعاره است، استعاره از یک گسست عقیدتی-فرهنگی در سطح گروهی که خود را پیروی خط انقلاب می دانند و بین عموم جامعه به عنوان اصول گرایان شناخته میشوند ، و همین گسست زمینه ای ایجاد میکند برای عبور از اندیشه اصولگرایی سنتی به اصولگرایی جدید یا نو اصولگرایی(نمایندگان این تفکر در عصر جدید : دکتر سید بشیر حسینی ، دکتر علی فروغی ، و کسانی که به عنوان مهمان در سری قبلی این برنامه حاضر شدند یا از این برنامه تمجید کردند مانند حجت السلام قاسمیان و حاج حسین یکتا)، اصول گرایان جدید در عصر جدید برای اینکه بار دیگر مقبولیت خود را در بین آحاد جامعه پیدا کنند اینگونه القا میکنند که اساسا ما مشکلی با شادی مردم نداریم!(صدای سوت و کف و تشویق حضار در عصر جدید)مشکلی با حضور زن ها در عرصه های مختلف ورزشی و هنری نداریم !(شرکت کننده زنی که قابلمه را پرت کرد و شروع به انجام حرکات نمایشی با توپ فوتبال کرد، که احتمالا این حرکت استعاره ای از این است که زن فقط کارش آشپزی و خانه داری نیست، اولین چراغ سفید را از سمت سید بشیر حسینی دریافت کرد) و حتی کمی کمرنگ تر اشکالش چیست که ماهم شبیه غربی ها شویم؟(درباره اش خواهم گفت)حداقل در تصور عامه مردم طرح چنین مضامینی کمی متفاوت از آن شناختی است که ما از اصولگرایان سنتی داشتیم.
احتمالا اصولگرایان در قالب نسل جدید خود با استراتژی هایی از این قبیل میخواهند از حریف دیرینه خود یعنی اصلاح طلبان که از مدت هاست با طرح مفاهیمی چون آزادی و تساوی حقوق زن و مرد (اتهامات همیشگیشان به اصول گرایان سنتی همچون ،شما میخواهید بین زن و مرد دیوار بکشید، یا کنسرت ها و سینماهارا تعطیل کنید،شما عقب افتاده هستید و ...) و عقب افتاده بودند، پیشی بگیرند.
اما حرف مهم تر و جدی تری که عصر جدید به ما میگوید را میتوان به گونه ای عقب نشینی فرهنگی ، تمدنی نامید.
اصول گرایان سنتی از ابتدای انقلاب تا اواسط دهه نود،تاکید جدی بر پیروی از یک الگوی بومی فرهنگی و تمدنی و ضرورت مقابله با فرهنگ غربی داشتند(برای مثال در تولیدات رسانه ای، تولید برنامه هایی چون کلاه قرمزی،مختار نامه،در چشم باد این مدعا را ثابت می کند)اما پس از این دوره، و تسلط اندیشه های نو اصولگرایی به نوعی این را می رساند که اصولگرایان چندان مشکلی با برخی مظاهر غربی ندارند(اپ روبیکا و اسنپ و سایر برنامه های اینچنینی و حمایت های سپاه پاسداران،شو ها و برنامه های مختلف تلوزیونی با تقلید از نمونه های غربی مانند عصر جدید و ستاره ساز و دورهمی، حضور چهره های شناخته شده و بازیگران مختلف در شبکه های مختلف به عنوان میزبان و یا میهمان)
نکته ای که وجود دارد این است که الگو گیری از غرب لزوما به معنای بد بودن آن نیست، اتفاقا همین عاریه گرفتن و الگو گرفتن و تقلید کردن از دستاورد های ملل مختلف بوده که باعث ایجاد دوران طلایی اسلامی شد، و پیشرفت های حاصل از آن، اما با رعایت ملاحظاتی.
شهید آوینی از مفهومی صحبت میکند تحت عنوان تسخیر،تسخیر میگوید که شما میتوانید از دستاورد های دیگران (حتی غرب)استفاده کنید، و باید هم همینگونه باشد، اما با تاکید بر روی اصول اسلامی، اگر آن دستاورد از فیلتر ،اصول و چهارچوب های اسلامی عبور میکند، و با آموزه های اسلامی در تضاد نباشد فرآیند تسخیر روی آن اعمال میشود واگر غیر از این باشد، خطر غرب زدگی وجود دارد.
با این مقدمه میتوان درباره دوبرنامه مختلف که با دورویکرد مختلف در صدا و سیمای جمهوری اسلامی تولید شده صحبت کرد.
مثال اول کلاه قرمزی است، کلاه قرمزی هم برنامه ای است که با تقلید از نمونه خارجی و غربی آن تولید شده، اما اگر از سطح ظاهر آن عبور کنیم متوجه میشویم کلاه قرمزی دقیقا درحال ترویج و اشاعه مفاهیمی کاملا منطبق با فرهنگ بومی ما است.
مثال دومی اما عصر جدید، عصر جدید در میزانسن، طراحی صحنه و دکور، پوشش مجری و داوران(به استثنای دکتر سید بشیر) کاملا یکسان با نمونه غربی و اصلی آن است، تنها تفاوتی که شاید در این سطح داشته باشد حضور احسان علی خانی به عنوان مجری است.
در سطح بعدی عصر جدید با شعار های مبتی بر نولیبرالیسم غربی چون ،دیده شدن ، شکوفایی استعداد(که ضاهرا شوخی بیشتر نیست) تاکید بر مفهوم سرگرمی و رابطه ای که با سرمایه و سرمایه داری پیدا میکند(اسپانسر ها و *# ها و هزینه های سنگین تولید)(و اگر پوشش بانوان و محدودیت ساز و رقص را به عنوان وجه تمایز دهنده با نمونه اصلی ببینیم)دیده میشود.با این حساب،عصر جدید قرار است کدام پارامتر فرهنگی بومی را برای ما عرضه کند؟گویی عصر جدید جز سرگرم کردن مردم و تولید چهره و خدمت به فرهنگ سلبریتیسم کاری بلد نیست.
اما عصر جدید به هیچ عنوان برنامه بدی از لحاظ فرمی نیست، برنامه از نظر ساخت با توجه به هزینه ای سنگین تولید به شدت قدرتمند است(با توجه به تعداد مخاطبان برنامه این مطلب کاملا روشن است)، و هر شب تعداد زیادی از مردم، حتی آن ها که عصر جدید را با نقد های تند و تیز خود مورد لطف قرار میدهند هم ببینده این برنامه هستند و و از دیدنش لذت میبرند ،اما پرسش مهم این است، صدا و سیمای جمهوری اسلامی و اصولگرایان سنتی که خود را در خط انقلاب میدانند،بعد از چهل سال و عبور از سرازیری و سراشیبی های زیاد، و تاکید بر حفظ هویت فرهنگی اسلامی و ایرانی ، به این نتیجه رسیده اند که باید مردم را سرگرم کنند ؟! اگر در کنار عصر جدید ما در صدا و سیما برنامه هایی را هم با این خرج و این وسعت میدیدیم که سعی در ترویج بنیان های معرفتی و شناختی، و اگاهی به مردم را داشت شاید از شدت نقد های تند و تیزی که روانه عصر جدید میشد کاسته میشد.هر چند تا زمانی که سرمایه و سرمایه دار عامل اصلی تولید محتوا در صدا و سیما باشد، تولید برنامه هایی که رسالت افزایش بنیان های معرفتی در مردم را داشته باشند بعید به نظر می رسد.