حتما براتون اتفاق افتاده که روزتون با یه تعریف ساده از تیپ و ظاهرتون ساخته بشه و تا آخر روز حالتون خیلی خوب باشع و پر انرژی ادامه بدید. برای خود من هم اتفاق افتاده که با تعریف و تمجید ساده از کوچکترین و جزئیترین ویژگیهای ظاهری و غیر ظاهریم، اعتماد به نفسم بیشتر بشه. تقریباً یک هفتهای هست دارم راجع به مفهومی به اسم تایید طلبی اجتماعی مطالعه میکنم. خیلی عجیبه برام که اکثر ما مبتلا به این خصلت هستیم. حالا یکی کمتر یکی بیشتر.
تعریف و تمجید اطرافیان به طور کلی چیز بدی نیست، زمانی شکل منفی به خودش میگیره که بخواهیم زندگی، کار، تفریح و حتی خرید های خودمون رو طوری تنظیم و اجرا کنیم که مورد تایید اون افراد قرار بگیره. با این کار ناخودآگاه تو ذهن خودمون به اون افراد یک credite میدیم و با تکرار این چرخه، این credite قویتر خواهد شد.
به عنوان مثال یکی از رایجترین تاییدطلبیها زمان خرید بروز پیدا میکنه.اگر بخوام اعتراف کنم خیلی وقتها خودم درگیرش هستم. یادم میاد یه روز برای خرید ماهانه به یکی از فروشگاههای زنجیرهای رفته بودیم. دو تا خانواده پشت سر ما بودن تا بعد از ما اجناس خودشون رو حساب کنن. متوجه شدم یکی از خانمها به سبد اون یکی خانواده نگاهی کرد و به همسر خودش گفت دوستای ما قارچ برداشتن ما بر نداشتیم، ایشون همسر خودشون رو مجبور کرد تا بره و یه بسته دقیقا از همون قارچ رو برداره و تو خرید خودشون قرار بده. اون لحظه دقیقاً لحظهای بود که تایید طلبی خودش رو نشون داد و منی که از بیرون به این رفتار نگاه کردم برام خیلی زشته و زننده بود.
بالاتر هم بهش اشاره کردم که تایید طلبی رفتاری هست که اکثر ما درگیرش هستیم و به نظر شما کسی رو میتونیم پیدا کنیم که بگه من به هیچعنوان به دنبال تایید اطرافیان نیستم؟ یه نگاه ساده به رفتار خودمون تو فضای مجازی بکنیم. چقدر برامون مهم هست که لایک و کامنتهای پست و استوری اینستاگرام ما مثبت باشن؟ از اون طرق قضیه هم نگاه کنیم، چقدر ممکن هست لایک و کامنت منفی نسبت به محتوا، حال ما رو بد کنه؟
البته بین تمام این نکات منفی نسبت به تایید طلبی، با خودم فکر میکردم که تایید طلبی تو فضای کاری چیز بدی هم نیست. با توجه به ساختار سازمانها و ادارات ایران که یک سیستم هرمی شکل دارن و همواره طبقه بالا دستی وجود داره که بخوایم به اون جواب پس بدیم. مطمئن هستم که هیچ ارگان و سازمانی دنبال نابودی و پسرفت نیست (حداقل ارگانهای خصوصی). اگر این تایید طلبی از کف این هرم نسبت به طبقه بالا دستی خود اتفاق پیدا بکنه به نظرم ناظر خیلی بهتری به عملکرد همه افراد خواهد داشت.
موضوع تایید طلبی زمانی دارکتر میشه که خیلی از افراد حاضر هستن برای دریافت تایید اطرافیان دست به کاری بزنند که هیچ علاقهای نسبت به اون کار ندارن. چقدر اتفاق افتاده که خانوادهها برای بالا بردن اعتبار خانوادگی، فرزندان خودشون رو مجبور کردن رشته تحصیلی خاصی رو انتخاب کنن در حالی که ممکن هست اون فرد نه علاقهای و نه استعدادی نسبت به اون رشته داشته باشه. به نظر من این بدترین نوع تایید طلبی به شمار میره. یه مثالی که شاید برای خانمها خیلی بیشتر رایج باشه، تایید طلبی پوشش بدون توجه به راحتی پوشش ظاهری خودشون هست. ممکنه لباسی بسیار تنگ و ناراحت پوشیده باشن که در تمام طول مراسم اذیت کننده و آزار دهنده ولی فقط برای تایید دیگران حاضر هستن این سختی رو به جون بخرن و کل مراسم رو به خودشون زهر کنند.
من یک تجربه تلخ از تایید طلبی تو فضای کاری داشتم که درس خیلی بزرگی به من داد. زمانی جایی مشغول به کار بودم که رأس هرم یک فرد بسیار شناخته شده و اتو کشیده بود. خیلی از افراد به دنبال ایجاد برقراری ارتباط با این فرد بودند. من هم که شیفته بسیاری از ویژگیها و همچنین اسم اون فرد شده بودم سعی کردم طوری رفتار کنم که تایید این آدم تحت هر شرایطی گرفته بشه. کار به جایی رسید که برای اون فرد به مدت 6 ماه کاملاً رایگان کار میکردم. اما بعد از 6 ماه کار در انتها با این پیشفرض ذهنی که این فرد تنها به دنبال سو استفاده از من بوده تا بتونه خودش رشد بکنه اون مجموعه رو ترک کردم و هیچ وقت هم در مورد این حق ضایع شده از ما که با رویا فروشی و ... تصویر خیلی قشنگی از خودش و مجموعه نشون داده بود صحبتی بکنه. درس خیلی بزرگی به من داد که تایید طلبی با ضایع شدن حق مسلم یک دره بسیار عمیق هست که بهای اون آبرو و عمر آدمهاست.
بالاتر راجع به دادن credite صحبت کردم. تو جریان تجربه کاری من که پاراگراف بالا شرح داده شد، دادن credite زیاد به این افراد باعث میشه اگر حقی هم از شما ضایع شده باشه خود شما چشم پوشی کنید و برای شما سخت باشه تا باور کنید که این آدم احتمالاً به دنبال نفع شخصی خودش هست. تو فرهنگ ما میگن از طرف بت ساختی، دقیقاً همین موضوع رو اشاره میکنه. این اعتباربخشی زمانی قویتر میشه که تعداد نفرات تاییدطلب پیرامون اون آدم بیشتر باشن و باید بگم در تله بسیار سختی گیر افتادید که شکستن این تله بسیار دشوار هست.
فرآیند تایید طلبی به این شکل هست که تمرکز ما رو از سایر حوزههای مهم زندگی، کار و ... بر میداره و روی موضوعی قرار میده که بیشترین انرژی فکری و جسمی رو از ما خواهد گرفت.
یکی دیگه از ویژگیهای تایید طلبی خصوصیت اعتیاد آور اون هست. داشتم به خودم نگاه میکردم متوجه شدم دقیقا این ویژگی وجود داره. وقتی گرفتار یک تایید طلبی میشم بعد از گرفتین تاییدهای اولیه به دنبال گرفتن تایید بیشتر در فعالیت بعدی خودم هستم. به نظرم تایید طلبی بیشتر از اینکه شبیه به یک تله ثابت باشه شبیه یک باتلاق هست. هرچه بیشتر تلاش و فعالیت کنیم، بیشتر فرو میریم تا جایی که خودمون رو فراموش میکنیم.
خیلی نمیتونم راجع به ویژگیهای روانشناختی این اتفاق نظر بدم چون تخصصی ندارم ولی با توجه به مطالبی که خوندم و احساس میکنم مرتبط با این موضوع هست، تاییدطلبی مثل بسیاری از خصوصیات بد درونی ما یک انتخاب است نه یک پدیده مادر ذاتی. یکی از اون مطالب که فکر میکردم به این موضوع مرتبط میشه تئوری انتخاب آقای ویلیام گلسر هست.
اعتقاد ویلیام گلسر معتقد بر این است که تئوری انتخاب جایگزین بعضی از تئوریهای روانشناسی بوده که کنترل بیرونی رو عامل اصلی تاثیر بر روی انسان میدونن. این تئوری تاکید میکنه که انسان توانایی انتخاب کردن و به دست گرفتن کنترل زندگی خودمون رو داریم (حتی افسردگی). جمله خیلی معرفی در تئوری انتخاب راجع به افسردگی وجود داره که میگه ما افسرده نمیشیم بلکه افسردگی رو انتخاب میکنیم. بخوایم سادهتر بگیم، به جای اینکه تنبیهها و تشویقها کنترل زندگی ما رو در دست بگیرن، انتخابهای ما هستند که این کنترل رو به دست میگیره.
گلسر معتقد هست که رفتارهای ما از سه فیلتر عبور میکنند و بعد بروز پیدا میکنند.
به خاطر همین سه فیلتر هست که رفتار دو نفر که در یک خانواده بزرگ شدهاند میتونه نسبت به اتفاقی واحد، متفاوت باشه.
خیلی نمیخوام راجع به تئوری انتخاب بحث کنیم ولی بهعنوان آخرین مطلب از این تئوری، رفتارها بعد از بروز دارای چهار مولفه کلی هستند:
فعالیت: مثلا شکستن اجسام به هنگام عصبانیت
فکر کردن: تفکر پیرامون اتفاقهایی که رخ داده (این مولفه بسیار در مولفه فعالیت تاثیرگذار هست)
احساس: احساس بد یا حس خوب
فیزیولوژی: تپش قلب، عرق کردن
وقتی رفتاری بروز پیدا میکنه ما روی دو مولفه از چهار مولفه فوق تسلط داریم. مولفههای فعالیت و فکر کردن مولفههایی هستند که به انتخاب ما بستگی دارن اما مولفههای حسی و فیزیولوژی از اختیار ما خارج هستند.
البته به نظر من با گذشت زمان و انتخابهای صحیح از حالتهای خودمون روی این دو مولفه هم میشه تاثیر گذاشت.
پس با توجه به این نظریه، میتونیم قبول کنیم که رسیدن به حالت تایید طلبی هم یک انتخاب از سبک زندگی است. و یکی از 10 اصل اساسی تئوری انتخاب به ما میگه که تنها کسی که میتونیم رفتارش رو کنترل کنیم خود ما هستیم و این نکته خیلی برجسته میشه که چه بخواهیم چه نخواهیم نمیتونیم کسی رو مجبور کنیم که به ما تایید بدهد یا ندهد.
اصلیترین عامل انتخاب تایید طلبی به حفرههای اعتماد به نفس ما مربوط هست. حتما شده فرد با اعتماد به نفسی رو ببینید که نسبت به انتخاب و هدف خودش خیلی مصمم هست نظرات منفی دیگران باعث ناراحتی اون فرد میشه اما باعث توقف اون فرد نخواهد شد. اگر هم در مسیر لایک و نظرات مثبت بگیرد سرعت پیشرفتن به سمت هدفش بیشتر میشه. نمیتونیم بگیم که هیچ نظر مثبت و منفی روی احساس و حال ما تاثیر نداره بلکه عمق این تاثیر فرق میکنه. اما کسی که اعتماد به نفس بالایی نداره از اینکه کامنت منفی دریافت کنه واهمه داره. البته به نظر من این افراد یه ویژگی مثبتی دارن که میدونن حفرههای وجودی خودشون چی هست وبیشترین تمرکز خودشون رو روی اون حفرههای قرار میدن. همین که نقاط ضعف رو بدونیم خودش قدم بزرگی به شمار میره. وجود حفرههای شخصیتی چیز غیر طبیعی نیست اما خیلی وقتها خودمون باعث عمیقتر شدن این حفرهها میشیم با تحقیر عزت نفس.
جایی میخوندم که یکی دیگه از عاملهای تایید طلبی کم مهری یا بیمهری هست. دریافت بیمهری خصوصاً از سمت خانواده و نزدیکترین دوستان باعث ایجاد این تایید طلبی میشود.
معمولاً وقتی ما در حالت تایید طلبی خودمون قرار میگیریم یه سری ویژگیهای واحدی از خودمون نشون میدیم. اون ویژگیهای عبارت هستند از:
چند هفته پیش داشتم به این مضوع فکر میکردم که چرا انقدر ظاهر و چهرهها شبیه به هم شده به نظرم باید یه تجدید نظر به حالتهای خودمون بکنیم شاید این شباهتها از همین تاییدطلبی ناشی بشه.
بزرگترین بستر برای دریافت این تایید طلبی هم که ایسنتاگرام هست. قطعا همه ما نمونههای زیادی رو دیدیم و حتی خودمون هم دچارش هستیم. از یه جنبهای که نگاه کنیم تایید طلبی میتونه یه اثر جانبی هم داشته باشه. وقتی که ما برای دریافت تایید چهرهای از زندگی خودمون نشون میدیم که واقعیت نداره علاوه بر ضربه به خودمون (اعتماد به نفس) باعث ایجاد ناامیدی در بسیاری از همون افرادی که ما رو تایید کردن هم میشیم.
یه نمونه بارز تایید طلبی آقای سجاد غریبی هستند که بدون قضاوت شخصیت ایشون مثالی خوبی از این تایید طلبی اجتماعی به شمار میرن. برای گرفتن تایید جامعه ایرانی در جای نادرستی قرار گرفتند و باعث تمسخر خودشون و شکل گیری جریان منفی شدند. همه ما ممکن هست سجادهای غریبی زیادی درون خودمون داشته باشیم.
راستش خودم راهی براش پیدا نکردم ولی وقتی تحقیق کردم متوجه شدم اولین مرحله این هست که ببینیم میزان تایید طلبی ما چقدر است؟ یا بهتر بگم دٌز مصرف این ماده مخدر چقدر است؟ مرحله بعدی بررسی خودمون هست که ببینیم جنبه مثبتی از وجود ما هست که دیگران از اون باخبر نیستن و اگر در معرض دید بگذاریم باعث حس بهتر در ما میشه و ما راضیتر خواهیم بود. با این کار سعی در کوچ کردن از رفتارهای تقلبی به سمت خود واقعی و خود توانمند خودمون خواهیم داشت. و مهمترین مورد در خلاص شدن از تایید طلبی افزایش اعتماد به نفس که عامل ایجاد تایید طلبی بوده، میباشد.