تو مقاله قبلی راجع به جرقه اولیه ایده پریفما صحبت کردم که پیشنهاد میدم حتما از اینجا مطالعه کنید.
بعد از این که ایده رو جای مناسب ارائه کردیم و تیم اولیه ما شکل گرفت، بزرگترین علامت سوالی که برام مطرح شد (که باید قبل از هر موضوع دیگهای مطرح میشد!) این بود که سالانه تو ایران چقدر عینک فروخته میشه؟ اصلا این بازار ارزش این رو داره که بخوایم AR رو با اون ترکیب کنیم؟ خیلی خلاصه بخوام بگم، سوال اصلی این بود: عمق بازار فروش ایده ما چقدره؟
این یکی از بزرگترین اشتباهات من بود که قبل از پاسخ به این سوال سراغ عملیاتی کردن ایده خودم رفته بودم. راستش خیلی شانس آوردم که پاسخی که گرفتم این همه تلاش برای ثبت ایده و تشکیل تیم و ... رو رد نکرد.
بعد از این که این علامت سوال بزرگ تو ذهن من ایجاد شد و متوجه شدم که باید حتما سریعتر جوابش رو پیدا کنم، سوال بعدی مطرح شد که از کجا باید بپرسم؟ اصلا باید چطوری مطرحش بکنم؟
همه ما میدونیم که آمار فروش و درآمد و میزان سود رو اگر از صاحبان کسب و کار بپرسیم در بهترین و محترمانهترین حالت فقط با لبخند از کنارش رد میشن و جوابی به ما نمیدن چون خیلی منطقی هم هست، چرا که جزو اسرار یک کسب و کار به شمار میاد.
شروع کردیم به فکر کردن و به ذهنمون رسید که احتمالاً فروشندگان مجاز عینکهای آفتابی تحت نظر اتحادیه یا یه چیزی شبیه به اون دارن کار میکنن. شاید بهتر باشه از اون طریق اقدام کنیم چون از خود مغازه دارها و فروشندهها نمیشه مستقیم پرسید.
با کلی سرچ فهمیدیم که اتحادیه صنف سازندگان و فروشندگان عینک حوالی خیابان جمهوری تهران هست. اولین و مهمترین چیزی که میخواستیم بدونیم رو متوجه شدیم. اما مسئله بعدی این بود که چطوری بریم و اطلاعات لازم رو بدست بیاریم؟
کلی بحث و جدل کردیم و به این نتیجه رسیدیم تا از دانشگاه یه نامه معرفی بگیریم و به عنوان دانشجو برای تکمیل تحقیقات خودمون راجع به واردات کالاهای زینتی اطلاعات کسب کنیم. میدونم کار کثیفی بود ولی ما محکوم بودیم که به این اطلاعات دست پیدا کنیم (خدایا ما رو ببخش).
تو این مرحله باید دانشگاه رو مجاب میکردیم تا به ما نامه معرفی بده و چون رشته من عمران بود و هیچ ارتباطی با این موضوع نداشت، کار رو خیلی سختتر میکرد. خلاصه به هر ضرب و زوری بود نامه رو گرفتیم و خودم شخصاً رفتم اتحادیه.
به محض این که وارد شدم خودم رو معرفی کردم و با اعتماد به نفس کامل (تو دلم داشتن رخت میشستن) گفتم من باید رئیس اتحادیه رو ببینم و چندتا سوال ازشون بپرسم، بلافاصله نامه رو هم بهشون نشون دادم. منشی اول خیلی مقاومت میکرد اما هر طور بود راضی شد. بعد از کلی معطل شدن بالاخره رفتم داخل دفتر و با 7 نفر رو به رو شدم. شانس آورده بودم قبلاً در رابطه با رئیس اتحادیه سرچ کرده بودم و چهرش یادم بود:)
رئیس اتحادیه جناب آقای حمید ثابت قدم بودن. مردی بسیار خوش برخورد و مهربان.
من تنها چیزی که دنبالش بودم پاسخ به دو تا سوال واضح بود:
در کمال تعجب برای هیچ کدوم از این دو تا سوال پاسخ روشنی نداشتن چون آمار رسمی به اتحادیه گزارش نمیشد. من فکر کنم این عدم وجود آمار صحیح و دقیق مختص اتحادیه عینک فروشان نیست و خیلی از اصناف دیگه هم این مشکل رو دارن. حرفشون هم تا حدودی منطقی بود چون گفتن که بازار عینک طوری شده که حتی سر چهار راهها هم بعینک میفروشن و هیچ نظارتی رو این فروشها نداریم. حتی اتحادیه از میزان فروش عینک در فروشگاههای بزرگ مثل دیجیکالا هم بیخبر بود.
بین پرانتز یه نکته جالب راجع به مطبهای چشم پزشکی بگم. تو خیلی از مطبهای چشم پزشکی عینک هم فروخته میشه، آقای ثابت قدم اونجا به این موضوع اشاره کردند که این کار کاملاً غیرقانونی است که حتی آمار فروش داخل مطبها رو هم نداشتن.
اما بعد از کلی اصرار کردن که حتی شده یه تخمین بگید، ایشون گفتن تقریباً سالانه 8 میلیون قطعه عینک آفتابی و طبی تو ایران به فروش میرسه. چشمام برق زد از این رقم :)
در رابطه با سوال دوم هم جواب خیلی روشنی نگرفتم اما یه حدسهایی زدم که بعداً فهمیدم درست بودن. خیلی سر بسته بخوام بگم، برای این محصول مبادی رسمی زیادی برای واردات وجود نداره :)
من جوابی رو که میخواستم گرفتم و دست پر برگشتم دانشگاه.
از این ماجرا درس خیلی بزرگی گرفتم، اول اینکه من باید قبل از شروع هر اقدامی ببینم برای ایده من مشتری هست یا نه؟ تازه بعد از تعیین این سوال اقدام کنم ایده رو بسط بدم که البته من خوش شانس بودم که دست رو صنعتی گذاشتم که حجم بازار قابل قبولی داره. دومین درسی هم که برای من داشت این بود، برای رسیدن به درس اول، شده تا قله قاف هم برید اما بدون جواب بر نگردید که عمر و انرژی شما با ارزشترین دارایی شماست. خیلی وقتا داشتن شغل شریفی مثل اسنپ میتونه برای شما مفیدتر باشه تا کسب و کاری High Tech که پایهای ترین مسائلش پاسخ داده نشدن و هیچ مشتری برای اون وجود نداره.
چه پریفما بتونه تبدیل بشه به چیزی که دوست داریم چه نشه، درسها و تجربههای زیادی رو به ما یاد داد تا آینده برای همه اعضای تیم روشنتر باشه.
ممنونم پریفما ...