از آخرین یادداشتم در #ویرگول تقریبا ۶ ماه میگذرد. یادم نمیآید در این ایام چیز خاصی نوشته باشم. علیایحال تصمیم گرفتم مجددا چند یادداشتکی بنویسم، علی برکت الله :)
بحث پیرامون مفهوم عدالتخواهی و روشها و آسیبهای آن با جستارهای حجتالاسلام پناهیان در ایامی که گذشت، مجددا رنگ و بوی تازهای یافت تا آنجا خود نیز مذبوح همان روشهای مورد انتقادش شد. شاید به عبارتی "آمد به سرم از آنچه می ترسیدم".
۱- در اینکه این مدل عدالتطلبی حتما خسارت دارد و ترکشهای زیاد است، شکی نیست. شاید خود دوستان پیرو این مکتب نیز بدان اذعان داشته باشند که بالاخره این سیستم خطا دارد و خطایش نیز کم نیست!
متدولوژی مواجهه با مصادیق ظلم و بهتر شاید ناعدالتی عنوان کلی اختلاف است.
۱- این اختلاف دو گروه اصلی دارد:
نحلهای معتقدند که اصل عدالتگستری است به هر ابزار منطقیای ولو با درصدی خطا و تلفات غیرعمد و حتی با ابزارهایی نظیر افشاگری، سوتزنی و امثالهم.
نحلهی دوم معتقدند عدالتمحوری و عدالتخواهی خوب اما شروطش زیاد است و اساسا افشاگری و این نوع روش های عموما مبتنی بر رسانه و بازی در زمین افکار عمومی و نه زمین قانونی و قضايی، قطعا راه به جایی نخواهد برد و حتما منحرف است.
این دعوا زمانی اوج می گیرد که منافع شخصی و گروهی افراد به این مسیرها گره میخورد. مثلا زمانی که آقای فتاح در تلویزیون علیه برخی رانتها و سواستفادهها به زعم خودش افشاگری میکند، با واکنشهای منفی مواجه میشود. یا آنطرف تر خیلی از اوقات میبینیم شمشیر عدالتخواهی به اشتباه دست و پایی را قطع میکند و تلفات غیرمنصفانه میدهد.
۳- فهم من این است که حتما هر مسیری که منجر به استقرار ساختار عادلانه و کاهش نابرابری در جامعه بشود، مسیر خوب و اصیلی است. عدالتخواهی حتی به همین معنای متاخرِ مشوشاش نیز برکت است و بر همه حمایت و کمک به آن واجب است. اما باید بپذیریم که این عدالتخواهی؛
اولا نبایستی کاریکاتوری و با مقاصد سیاسی باشد و روتوش شود.
دوما باید با صبر و واکنش مثبت و استقبال جامعه و نخبگان مواجه شود. فراموش نکنیم که به تعبیر رهبری بحث عدالتخواهی حتما یک گفتمان نخبگانی است و نه سطحی و زرد!
سوما مصدومان و آسیبهای غیرعمد و اشتباهات این مسیر توسط خود عدالتطلبان و سپس مصدومین باید ترمیم و جبران شود.
۴- در ما نحن فیه، بسیار علاقهمند بودم تا جناب استاد پناهیان فارغ از فضاسازی و هتاکی مغرضان و نه عدالتطلبان با آرامش بیشتر و خونسردی افزونتری پاسخ میدادند. البته ایشان از فرصت منابر و تلویزیون ملی برای تنویر افکار عمومی و ارائه پاسخهای خود بهره جستند که حتما امر مبارکی است.
بر این عزیزان عدالتخواه هم واجب است نظرات و حرفهای مخاطب را به همان اندازه منتشر و از فضای بحث و گفتوگو استقبال کنند. فراموش نکنیم تا جرمی ثابت نشود، اصل بر برائت است و نباید روحیه متهمانگاری همه افرادی که شایعهای درخصوص آنها شکل میگیرد، غالب گردد.
۵- مسیر عدالتخواهی نیز باید حتما و دائما نقد و اصلاح شود. هیچ مسیری بیاشتباه نیست. راهکارهایی نظیر افشاگری باید به تحقیق و اطمینان ناشر گره بخورد.
دستگاه قضا باید روند رسیدگی به این دست از پروندهها را نیز تسریع کند و نتیجه آن، چه برائت و چه محکومیت را منتشر کند.
آبروی افراد باید لحاظ شود تا درصد اشتباه کم و حفظ این مسیر تضمین گردد، انشا الله!