هر روز زندگی ما با یک چیز شروع میشه ، ادامه پیدا می کنه و در آخر هم به انتها می رسه و اون یک چیز هم جستجو کردنه .
یکی دنبال کار می گرده ، یکی دنبال بار ، یکی دنبال یار و ...... خلاصه جستجو کردن شده جزئی از وجودمون توی هر روزه زندگیمون .
انگار این جستجو کردن شده همزاد ما و هیچ وقت و هیچ جا نمی خواد دست از سر ما برداره . حالا بماند که خیلی از وقت ها می گردیم و چیزی رو پیدا نمی کنیم .
اما این پیدا نکردن خودش علت و داستان های مختلف داره .
خیلی از وقت ها هست که ما اصلا بلد نیستیم که چه جوری باید به دنبال یک چیز بگردیم .
خیلی از مواقع هم هست که راه و روشی رو که برای جستجو کردن انتخاب می کنیم اونقدر قدیمی و زوار درفته است که همه توان و انرژی و وقت مون رو می گیره جوری که دیگه وقتی به چیزی که می خوایم برسیم دیگه نایی برامون نمونده .
حکایت من هم سوای این داستان نیست .
من توی محیط کاریم با اطلاعات زیاد سر و کار دارم . وقتی که می گم زیاد شما تصور نکنید که زیاد در حد معمولی بلکه زیاد در حد وحشتناک .
حالا اینکه با این اطلاعات چیکار می کنم و این اطلاعات از کجا میاد و به کجا میره بماند .
و این هم بماند که تجزیه و تحلیل و نمودار و سناریو نویسی برای این همه اطلاعات در حد وحشتناک زیاد خودش چه کار پر دردسریه و سختیه .
حالا اینا به کار یکی از بزرگترین چیزهایی که بیشترین وقت و انرژی رو از من تلف می کرد این بود که بین این همه اطلاعات زیاد دنبال یک چیز کوچک بگردی .
وقتی که به اکسل می گفتی خوب رفیق از بین 10هزار تا اطلاعاتی که بهت دادم اسم یک نفر رو برام پیدا کن اون هم می گفت چشم و برات پیدا می کرد .
اما خوب چه چشم گفتنی . اسم رو که پیدا می کرد یه آدرس بهت می داد که اول برو توی سلول شماره 85 ، بعد برو سلول 234، و همین طور برو به سلول 344، سلول 543، سلول 565، سلول 577، سلول 6698 و ...... همین جور فقط آدرس ردیف می کرد که خودت برو به این آدرس ها .
آخه برادر من از بین هزار تا سلول من تا بخوام از سلول 85 خودم رو برسونم به سلول 698 که خودش یک ساعت طول میکشه .
خوب این چه کاریه اگه توی یک لیست 10هزار نفره یک اسم رو 10 بار پیدا کردی خوب سلول های اون ده تا اسم رو برای من نمایش بده و 9990 سلول دیگر رو از جلوی چشم من گم و گورشون کن دیگه .
دیدم اینطوری نمیشه . گفتم باید به فکر یه راه حلی باشم . خیلی این ور و اون زدم و بالا و پایین کردم تا بالاخره راه حلش رو پیدا کردم .
اینکه چطوری توی اکسل جستجو کنم . اون هم نه یک جستجوی ساده و پیش و پا افتاده و اعصاب خرد کن . که یک جستجوی حرفه ای و مشتی توی اکسل که نه مغزت داغ می کنه و نه فشاری به سرانگشتان نازنین بیاره که هی بزنن توی سر کلیدهای بیچاره صفحه کلید .
خدا رو شکر که از همه اینها راحت شدم .
خلاصه که یاد گرفتم که اگه می خوای متفاوت از بقیه کار کنی باید متمایز از بقیه فکر کنی .
پس به دنبال تمایز باشید .