ویرگول
ورودثبت نام
soh112
soh112
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

ناپرسائی یا ناپاسخگویی


سهراب مظاهری

اشاره ای به نظر آرامش دوستدار فیلسوف تازه درگذشته در آلمان ؛ که همین اواخر نوشته بود" جامعه ایران دچار ناپرسشگری و ناپرسایی است" .
در نگاه آرامش دوستدار ، علم مبتنی بر پرسش های زاینده است و قطعاً دوامش هم
تابع پرسش های جدیدو جدیدتراست
اما مطابق استدلالهای او دین نه به پرسش ها ، پاسخ های موثر در مسیر رشد انسانی میدهد و نه اجازه می دهد پرسشگریها براساس واقعیات موجود ، بسوی تفکر زاینده و توسعه انسانی برود
کاش میتوانستیم آراء دوستداران و پیروان آن فیلسوف بزرگ را درباره واقعیت های جوامع دینی امروز بدانیم
و به فرمولی عملی و قابل قبولی برسیم که :
چگونه میتوان از دست امتناعی که دین بر پرسشگری و دریافت پاسخهای شفاف دارد رهایی یافت ؟
یعنی چگونه میتوان از دست و سلطه ی این نشدنی دائمی مصون ماند ، آنهم نه در حد یک یا چند فرد و نفر بلکه در حدود جامعه و جوامع و ملت و ملل ؟
یعنی واقعا درجامعه ما مشکل عمده ( ناپرسایی) است ؟
و بدلیل حکومت دینی ، هیچکس سئوال نمیکند ، هیچکس سئوال ندارد !؟
یا جامعه پر از پرسشگری است و آنچه هست نا پاسخگویی است ؟
حال اگر بین حکومت دینی و تفکر مستقل معنوی و آزادی جویی تفاوت قائل شویم ، حوزه فردیت خودرا و مسیر پویشی خودرا چگونه تحلیل و توحیه کنیم ؟
اگر تفکر مبتنی بر گرایش های دینی ، معنایی ، معنوی و قدسی اساسا برپایه پرسشگری نیست ، قطعا افزایش آگاهی ها هم میسر نخواهد بود ؛
از این رهگذر اگر کسی به آرامش های درونی و باطنی ناشی از تاملات فردی نائل آمده باشد ، با دو وجه مواجه خواهد بود؛ یک ،فریب شخصی است ! دو ، فریب دیگران و جلوگیری از پویش پرسش های دیگران !!!
دراین باره باید گفت که اگر براستی جامعه دچار ناپرسایی است ، پس نیازی هم به‌‌ دلواپسی هاو نگرانی هابرای احوال امروز و تغییرات آینده نباید باشد .
انقیادهای فقهی و تصلبهای تحمیلی در شرایط فعلی جامعه ما، متاسفانه چندان واجد توجه عمومی نیست ؛ در نیمه دوم سال ۱۴۰۱رخدادهای وسیع و وثیقی را در ساخت جامعه دیدیم که اثباتاً ، نفی و رد ِ ناپرسایی و سترونی است
فی الواقع ماهیت پرسشگری از منظر جامعه شناختی یک واقعیت محرز اجتماعی است ، مثلا از بیان عبارتی مثل ( این چه وضعشه ؟) تا ( مگر وابستگی به چین و روس امتیاز و استقلال است ؟ ) و ....... گویای پدیده اجتماعی پرسشگری است و به عنوان یک پدیده اجتماعی هم واقعیت دارد وهم عمومیت دارد و هم آنقدر علنی و پُربسآمد است که به تعبیر امیل دورکیم مثل شیء محسوس و ملموس است .
و اتفاقا نکته مهمی درست در مقابل آن وجود دارد ؛ آنکه بطور عینی و محسوس (ناپاسخگویی) با وزن و حجم بسیارزیادی وجود دارد یعنی براستی چه کسی جوابگوست؟
برخی براین باورند که آدمهای دیگر باید مثل آرامش دوستدار باشتد که بر علم و دین نظر کرده و فراتر از هردوی آنها ، فلسفیدن را مرجح بداند ؛ ودر قلمروی واقعیات فرهنگی اجتماعی ، برای احوالات جوامع اروپایی ملاک پرسشگری وبرای مثلا کشور ایران ناپرسشگری و خصلت ناپرسایی را قلمداد کند .
ولی حق آنست که آدم باید تا آنجا که برایش میسر است به همه ی پرسشها و پاسخها در قلمروهای علم و دین و فلسفه با ملاحظات فردی و اجتماعی توجه کند و اگر نمی خواهد یانمی‌تواند مثل زنده باد (آرامش دوستدار ) باشد ، میتواند همین گونه و برهمین منوال که تاکنون بوده بازهم دوستدارِ واقعی آرامش و آسایش نسبی بوده بازهم باشد ،زیرا همین سبک و سیاق تاحالا خیلی کمک کرده تا
هم پرسشگر باشد هم منتقد ومعترض و هم از لذتِ آرامش وجدان بهره مند باشد ./

جامعه ایرانعلم فلسفهمسیر رشدآرامش دوستدارپرسشگری پاسخگویی
سهراب مظاهری ، پژوهشگر فرهنگی اجتماعی ،
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید