یک زن بابا
یک زن بابا
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

بچه رو واسه چی به دنیا میاری؟؟

سلام

اومدم با پسرک پارک، باباش که رفت روستا.

صبح با پسرکوچولو رفتیم خونه مامان نبودن به همه خواهرا زنگ زدم ولی جواب ندادن.

انتظار داشتم که حداقل یکیشون زنگ بزنه بگه چیکار داشتی واسه همین ناراحت شدم ولی نباید اینقدر زودرنج باشم...

گاهی یادم میره قولی که به خودم دادم که سمت دیگران نرم مگه اینکه اونا هم بیان سمتم.

با اینکه شب تنهام ولی به کسی زنگ نمیزنم.

بالاخره رفتم ی ماسک صورت خریدم خیلی تنبلی میکنم در رسیدگی به پوست و مو...

حداقل تا ۷ ۸شب رو ی جوری بگذرونم بعد برم خونه.

گفتم اینجا بیکار نشستم ی کار مفیدی انجام بدم و بنویسم.

ی کم خرید هم دارم که انجام بدم.

روضه هم تموم شد .این سه روز خونه تمیز و مرتب ولی دوباره الان برگشتم به تنظیمات کارخونه🙃سینک پر از ظرف که شب امیدوارم بشورم.

فردا عصر هم خونه یکی از بچه ها دعوتم که فکر کردن به این هم حالم رو خوب میکنه که آدم هایی هستند که هنوز به یاد هم هستند و از کنار هم بودن لذت می‌برند.. چند شب پیش خواهر شوهر زنگ زد و گفت خیلی وقته ندیدمتون.

مشغول مراسم عروسیشه.

بهش گفتم خیلی هم راه دوره شهر به شهریم‌.

خلاصه بعدش مثل همیشه عذاب وجدان اومد سراغم که چرا اینجوری حرف زدم و ناراحتش کردم☹خوب راست گفتم خواهر شوهر بزرگه از اول سال هنوز دعوتمون نکرده، سفر میره ی سوغاتی نمیاره ...

بعضی مواقع این چیزای کوچیک ذهنمو مشغول میکنه و حالم رو بد که چقدر من ساده ام که به این جور چیزا فکر میکنم.

سطح ذهنم خیلی اومده پایین 🤪

داشتم فکر میکردم من به جز کار خونه و بچه و آشپزی و گوشی بازی چه کارهایی انجام میدم؟؟

هیچی 😔دلم میخواد ی کاری انجام بدم که به درآمد برسه و ی بخشی از زمانم رو بهش اختصاص بدم ولی تنبلی میکنم.

یعنی دارم با کارهای خونه و بچه وقت میگذرونم.

پسرکوچولو هم علاقه زیاد به ارتباط با بقیه بچه ها داره و به من هم وابسته است.

نمیدونم طبیعیه وابستگیش؟؟

میخوام از پوشک بگیرمش ی مرحله سختی در پیش دارم. امیدوارم از پسش به خوبی بر میام.

بالاخره میم از مرغ پختن من رضایت نشون داد🤗

دلم ی نی نی دیگه هم میخواد..

آهان میخواستم این رو بگم:

چند روز پیش بحث بچه آوردن شد دختردایی ام میگه بچه زیاد بیاریم تا وقتی پیر شدیم کسی باشه کمک کنه ما رو...

من که با این عقیده مخالفم بچه رو ییاریم که ی روز جور ما رو بکشه. طفلی هدف از خلقتش خدمت رسانی به ما در پیری باشه .

یا بعضی میگن بچه بیاریم که کشور پیر نشه .

یعنی این بچه طفل معصوم فقط دوای درد پیری والدین و کشوره😲

ای بابا!!

ممکنه بچه بزرگ بشه اصلا نخواد پرستاری از ما بکنه خوب اینجوری که بدتر ميشه چون با توقع تیمار ما به دنیا اوردیمش...

یکی از بچه ها درباره والدینش صحبت می‌کرد که چه جفاهایی در حقش کرده.

راستش پدر مادرا در حد توانشان و بر اساس دانسته های خودشون عمل کردن هر چند اشتباه.

بی انصافیه که ازشون انتظاراتی داشته باشیم که زمانه اونا اصلا معنی نداشته.

الان با وجود این همه اطلاعات و آگاهی ها هنوز اوضاع تربیت فرزند درست و حسابی نیست چه برسه به زمان والدین ما.

علم و دانش الان پیشرفت کرده و با تکنولوژی های الان راحت به دست ما میرسه و گرنه ما هم چه بسا جاهل تر از اونا بودیم.از اون طرف هم مقایسه والدینی الان با قدیم درست نیست.

شرایط هر دوره مختص خودشه .

قدیما امکانات نبود و دغدغه ها هم زیاد نبود برعکس حالا...



بچهفرزنداوریمادرناتنیتنهاییدوستی
من یک دختر مجرد دهه شصتی بودم، از حالا یک زن بابای دهه شصتی هستم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید