مجرد که بودم خیلی اظهار فضل درباره خانه داری همسرداری خانواده داشتم مینوشتم میگفتم و حتی فکر میکردم ...بعد از ازدواج دچار مشکلات روحی ذهنی و فکری شدم باورم نمیشد من که این همه ادعام میشد حالا دچار این همه مشکل بشم..
مشاوره برو با دوستان حرف بزن انواع و اقسام سایت های روان شناسی مشاوره های مذهبی بخون و هر روز کشف یک نکته و نمی دونستم بالاخره درد و درمانم چیه
فکر میکردم رفتارهای همسرم سختی بچه داری جدایی از خانواده ای که 37سال همراهم بودن علت این مشکلاته اما کم کم متوجه شدم درسته که این عوامل هم تاثیرگذار بوده اما من همون ادم قبلیم و فکر میکردم با همان فکر و با همان سبک زندگی میتونم از پس شرایط جدید و سخت بربیام...
و من کشف بزرگی کردم؛ خودم را بهتر است پیدا کنم و رشد بدهم نه به خاطر همسرجان نه به خاطر بچه ها و خانواده که همه اینها هست اما مهم تر از همه به خاطر خودم...
حالا این روزها با همه سختی ها مشغول پیدا کردن بهترین و خوبترین خودم هستم..
دوستی می گفت به جای افسردگی و ناراحتی بر روی اشکالات همسرت کار کن ان روز حالم خوب نبود اما دلم می خواهد به او بگویم در زندگی هیچ کس مهم تر از خودت نیست، زمان و انرژی که می خواهی صرف تغییر دیگران کنی با عشق و احترام به خودت تقدیم کن...
بیشتر خواهم نوشت.