سلام
1-تو این روزها ار خیلی از دوستان هم سن خودم می شنوم که میگن باید از خیلی ملاک هامون بیایم پایین بهتر از این که مجرد بمونیم و به قول معروف از تو خونه بابا موندن که بهتره نمی دونم ولی من این روزها بر خلاف همه روزهای قبلم که از خیلی چیزها واسه ازدواج کوتاه میومدم، شدم!
2-فاطمه دوستم 20 سالگی ازدواج کرده چند روز پیش واسم از اختلاف عقاید و مشکلات ابتدای ازدواجش گفت و اینکه صبر کرده و کنار اومده و حالا بعد از 10 سال تقریبا شوهرش به قول خودش اومده تو مسیر البته همچنان اختلافات جزئی وجود داره ولی می تونه تحمل کنه!
3-واقعا این جمله که میگن آدما رو از روی ظاهر قضاوت نکنید خیلی جمله بیستیه! البته ظاهر نشانگر یه بخش کوچکی از اعتقادات ما هست ولی نمیشه آدم ها رو قضاوت کرد.
من خودم وقتی فاطمه در مورد همسرش صحبت می کرد باور نمی کردم از یه مرد خوش تیپ و خوش چهره و اهل خانواده ای، این مدل حرفها و بحث ها بیان بشه .
چند وقت پیش واسه خودم یه آقایی اومد خواستگاری شغل آزاد داشت توی یه شرکت هم کار می کرد، از نظر سواد خیلی پایین بود البته نگفت، ظاهرش بدک نبود خودم هم کمی به ظاهرش توجه داشتم ولی وقتی باهم صحبت کردیم اصلا دنیاهای متفاوتی داشتیم البته من همه دنیاشو ازش نپرسیدم ولی همون بخش کوچکش هم به من نمی خورد خانواده می گفتن پسر خوبیه قبول کن اما من نتونستم بپذیرم نمی دونم درست بوده یانه ! ولی من به خدا سپردم چون واقعا تو این شرایط نمی دونی چیکار کنی از یه طرف بالارفتن سن واینکه مورد پسند خیلی از پسرای هم سن خودت قرار نمی گیری(به دلایل فراوان که شاید گفتم) و از طرفی خانواده و نگرانی های خودت و از طرفی خوودت که باید یک عمر باهاش زندگی کنی درحالی که نمی خوای(نمی دونم خداییش)(بالباس سفید برم و با کفن سفید هم برمممممممم)
4-من توی یه موسسه مذهبی کار می کنم بنده خدا اولین جمله ای که گفت: شما که اونجا کار می کنید آدم خشک مقدسی که نیستید؟ مثلا موسیقی گوش میدید!
فکر کن منو تو اون لحظه! خیلی وقته که خودم شخصا پایه موسیقی نبودم یعنی اینکه بخام خودم تنها واسه خودم گوش بدم اما خوب گوش دادم از تی وی، بچه های خونه که موسیقی می ذارن توی فیلم ها ولی به نظر خودم آدم خشک مقدسی نیستم و دوست دارم اگه جایی می تونم به قوانین خدا احترام بذارم و رعایت کنم شاید این از دید خیلی ها بشه خشک مقدسی (نمی دونم وایییییییی چه نمی دونمی پس من با این همه ادعا چی می دونم)
5-یکی از بچه ها یه سالی میشه ازدواج کرده، شوهرخالش میگه که این مرده خیلی زن ذلیله هر چی زنش می گه هیچ حرفی نداره و چشم میگه، از خودش استقلالی نداره؛ اما خالش اعتقاد داره نه اون خیلی عاشقه.
داشتم به این قضیه فکر کردم، به این نتیجه رسیدم که ما ادم ها از اونجایی که هم زنانگی داریم و هم مردانگی پس احتمالش هست که یک زن، مردانگیشو خیلی تقویت کنه و به سمت مرد شدن بره (همون اصطلاح معروف (طرف واسه خودش مردیه که من این جمله رو دوست ندارم) و یک مرد هم برعکس، من این حس رو داشتم مردهایی که زیردست زن هستند و چشم گو و به قول معروف زن ذلیل(تفاهم قضیه اش فرق می کنه) زنانگی در اونا تقویت میشه و دیگه از قوام مردانه شون دور میشن(الرجال قوامون علی النسا) و زن هایی که تمام امور زندگی مشترک رو در دست می گیرن از ظرافت های زنانه شون دور میشن!
6-مرد باید قوام و ابهت مردانه اش حفظ بشه و زن هم ظرافت و لطافت زنانه اش و این بستگی به رفتار طرفین داره، این که در دین از زن تمکین و اجازه برای خروج از منزل داده شده خیلی به این مسئله کمک می کنه یعنی به هر دو طرف و اینکه از مرد خواسته شده نیازهای زن رو تأمین کنه هم به این موضوع کمک می کنه و باید به این مسایل بیشتر توجه کرد.