ویرگول
ورودثبت نام
یک زن بابا
یک زن بابا
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

سال ۱۴۰۱ را چگونه گذراندید؟

سلام

گیس گلابتون عزیز گفته بود سوالاتی رو پاسخ بدید تا میزان پیشرفتتون رو در سال گذشته متوجه بشید.

این سوالات برام جالب بود واسه اینکه ادم منفی تری هستم و اکثر مواقع بیشتر به نقاط ضعفم مشغول.

سوال۱:چه دستاوردهایی داشتم؟

شرکت در یک دوره آموزشی ، خواندن سه تا کتاب، در زمینه روانی البته به نتایج خوبی در پایان سال رسیدم و سعی کردم مهربون تر باشم.

خونمون رو عوض کردیم با اینکه حامله بودم به تنهایی اسباب و اثاث رو جمع و پهن کردم ،کمک کردن اطرافیان ولی بیشتر کارا با خودم بود.

رفتیم طبس گلشن و من مسافت چندکیلومتری چشمه مرتضی علی رو در هفته ۳۴بارداری پیاده رفتم و برگشتم و به توانایی عظیم خودم افتخار میکنم??

بزرگترین دستاورد هم تولد امیرحسین و مادرشدن از صفر بود که تجربه ای بسیار سخت،شیرین،اندوهگین و شاد بود.

سوال۲:چه خوشی هایی داشتم؟

خوشی راستش خیلی دلمرده بودم از ابتدای سال که اون هم به خاطر افکار اشتباه منه که کم کم در انتهای سال بهبود یافت.

خوشیِ بزرگ شدن یک انسان در برابر چشمانم

رفتن به روستای همسر، خونه مامان، دوره قرآن خانوادگی در روزهای سه شنبه،دورهمی های فامیلی ، دیدار دوستان بعد از دو سال.


سوال۳ وضعیت مالی ام چطور بود ؟

وضع خانواده خوب بود ولی شخصا پس اندازی نداشتم یعنی صفر.

سوال۴:وضعیت سلامتی ام چطور بود؟

راستش از نظر روحی زیاد خوب نبودم واسه همین بارداری خوبی رو طی نکردم فقط سه کیلو اضافه کردم، امیر حسین ۲۷۰۰ بود .افسردگی حاملگی و زایمان گرفتم و به تنهایی گذروندم..

سوال۵:چه مطلب جدیدی یاد گرفتم:

یادگرفتنیها به مدد رسانه زیاده و این حوب هم خوبه هم بد.

ولی یادگرفتم که نیازی به این همه اطلاعات برای زندگی ندارم، همین اطلاعاتی که دارم رو عملی کنم بعد برم سراغ بقیه واسه همین خیلی از کانالها و گروه ها رو حذف کردم و به جز چند وبلاگ و سایت جایی نمیرم.

ی مطلب خیلی مهم این بود که من به شدت ذهن گرا و خیال پردازم و تمام فکر من ذهن و خیاله‌، در حالی که ذهن و خیال غیر واقعی و گاهی دروغین هستند و من خیلی ساله تحت تاثیر همین دروغها بودم.

مطلب دیگه اینکه زندگی من در گرو تایید و نظر و تعریف و تمجید دیگرانه و من به همین علت از مهربانی و پذیرش خودم دور شدم و در تمام این سالها خواستم نظر مثبت دیگران رو جلب کنم تا منو دوست داشته باشن و مهربون با من باشند.

به همین خاطر ادم فداکار، خدمات دهنده و حرف گوش کنی شدم??

سوال۶ چه تجربه جدیدی داشتم؟

تجربه جدیدم همین مادری و خودشناسی و خودیاری است که امیدوارم با یاری خدا به عاقبت خیری ختم شود.

سوال۷ چه کارهایی میشد بهتر انجام دهم

من میتونستم ی مشاور خوب پیدا کنم و بدون ترس مسائلی که با ان مواجه شدم مطرح کنم و یک بارداری ارام رو بگذرونم.

سالدوره آموزشی
من یک دختر مجرد دهه شصتی بودم، از حالا یک زن بابای دهه شصتی هستم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید