یک زن بابا
یک زن بابا
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

شکرگزاری( روز اول)

سلام
دارم به این فکر میکنم که چقدر آدم ناشکر و ناسپاسی هستم😔
این ناسپاسی رو داخل خیلی از نوشته ها هم دیدم.
خدا خیلی به من نعمت داده ولی من فقط روی نداشته هام قفلی زدم و می نالم.
نگاه مثبت به زندگی و خودم کمه. شرایط زندگی سخته و این فقط مال دوره ما نیست همه دوره ها سختی داشته.
خود خدا گفته انسان رو در رنج آفریدم.
سختی دوره ما اینه که آدم ها به زندگی همدیگه بیشتر راه دارند و دسترسی...
و این باعث مقایسه ،حسادت، خودکم بینی و خیلی چیزای دیگه میشه البته بسته به حال روحی و روانی هر آدمی..
همون ویژگی های شیطانی که شیطان رو از درگاه خدا راند.
کار سختیه برای ی آدم منفی که فقط بدی ها رو تمام عمرش دیده ، دید مثبت داشته باشم..
دیروز همسر از یک ویژگی خوب من گفت.
میخواستم بهش بگم ویژگی خوب تو هم اینه که خوبی ها رو میبینی و میگی ولی نگفتم .
چون عادت ندارم.
عادت خوبیه که بتونی خوبی ها رو با بدی ها ببینی و بیان کنی.
این هفته تصمیم گرفتم ی بخشی از دفترم رو به شکرگزاری اختصاص بدم.
چند سال پیش که دچار افسردگی شده بودم این کار رو کردم و البته خیلی کم میتونستم نعمت ها رو ببینم.
ی وقتایی با خودم میگم خوب خیلی از این نعمت هایی که خدا داده، باید باشه و گرنه که خدا حکیم نیست.
مثلا چشم، گوش، دست و پا و ...لازمه زندگی دنیاست و نیازی به شکرش نیست.🙄🤔خیلی این موضوع ذهنم رو درگیر کرده ولی حس فکر کردن بهش رو ندارم...
امروز یکشنبه ۲۷ مردادماهه و میخوام شکر گزاری رو انجام بدم:
خدا رو شکر میکنم که:
۱.تونستم نماز صبح بیدار بشم و بخونم.
۲.بعد نماز راحت خوابیدم.
۳. گردگیری و برخی از کارهای خونه رو انجام دادم.
۴. مادرم سالمه و تونستم باهاش تلفنی صحبت کنم.
۵.حوصله کردم و با پسرک بازی.
۶.توانایی نوشتن رو دارم.
۷.میوه و موادغذایی دارم تا بخورم.
۸.جاروبرقی کشیدم.
۹.آب وجود داره تا من به نظافت پسرک برسم.
۱۰.وجود کولر که گرما رو قابل تحمل میکنه.
۱۱.غذاو ناهار درست کنم.
۱۲.پسرک راحت میخوابه.

ساعت ۱۱.۲۰

شکر گزاریخداجوونمادرناتنینعمتها
من یک دختر مجرد دهه شصتی بودم، از حالا یک زن بابای دهه شصتی هستم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید