ویرگول
ورودثبت نام
یک زن بابا
یک زن بابا
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

فرزند پروری سخت است؟

سلام

به نوشتن در اینجا فکر میکنم ،میگم چرا حرفهای زندگیمو اینجا مینویسم حالا درسته که منو نمیشناسن ولی خوب درست نیست البته خودم حس میکنم منو میشناسین چون سالهاست اینجا نوشتم و خوندید!!

بعد میگم حرف هم که نمیزنی دوباره دچار نشخوارهای بی امان ذهن میشی ، الان ذهنم آرومتره.

وقتی حرف نزنم، ننویسم، چه جوری آدمها با هم ارتباط بگیرن و از تجربیات هم بهره ببرند.

پس نتیجه میگیرم نوشتن خوبه و حتی نیاز.

نیاز نویسنده و هم خواننده!!??

مطلبی نوشته بودم، اما به دلایل امنیتی حذف شد.

چند روز پیش یکی از دوستان میگفت دیگه به فکر بچه بعدی باش آخه نه اینکه جوانی جمعیت مهمه، منم باید زحمتشو بکشم?

خودم به فکرش هستم ولی خوب زوده الان .امیرحسین حداقل دوساله بشه، همسرجان که اصلا راضی نیست.

چند روز پیش توی خونه تکونی لباس دخترجان بود، میگم جمع کن شاید خدا بهمون ی دختر بده، همسر جان میگه حیا نمیکنی تو کار همینا موندیم ،به بعدی فکر میکنی!

مسئله مادی زیاد مهم نیس خوبه اوضاعمون ولی از نظر روح و روان و تربیتی مهمه.

خوب شرایط من فرق میکنه ، بچه ها تحت تربیت من تنها نبودن و نیستند به هر حال مشکلات و مسائلی وجود داره که من از ابتدا بیشتر روشها رو امتحان کردم ولی خوب خیلی نتیجه مطلوب نگرفتم.

اگه ادم بچه ها از ابتدا تحت تربیت خودت باشند خوب کار راحت تره و میتونی راحت چند تا بچه بیاری هم برای جوانی جمعیت و هم داشتن یک خانواده پرشور و پرجمعیت.

خانواده پرجمعیت درسته سختی داره ولی میتونه جالب و جذاب باشه.

فک کن حداقل پنج تا بچه داشته باشی وای از سر و کولت میرن بالا، چه شود!

من دیگه بخوام بچه بعدی رو بیارم سنم میشه ۴۱، مادرشوهرم ۴۴سالگی بچه آورده خوب منم میتونم دیگه?اینقدر عروس هم چشم??

دلم ی دختر میخواد دوست دارم اسمشو بذارم زیبا ولی همسرجان قبلا گفته بود سوگند☹️

تربیت بچه ها کار سختی نیست خوب صبوری میخواد و از خودگذشتگی و ی دنیا مهربونی و چشم پوشی.

امیرحسین موقع خواب مثل ساعت میچرخه و منو از رختخواب میندازه بیرون ، دو تای دیگه هم همینطورن.

امیدوارم خلق و خوش به خودم بره.

دیروز گذاشتمش خونه مامان برم بازار ، نیم ساعت بعد مامان زنگ زد گریه میکنه ، به قول ما، مادرشناس شده، تا میرم بیرون میزنه زیر گریه. پسر لووووس?

از تاریکی و صدای بلند هم میترسه از صدای جاروبرقی، ابمیوه گیری هم.

نمیدونم طبیعیه یا نه؟؟

من یک دختر مجرد دهه شصتی بودم، از حالا یک زن بابای دهه شصتی هستم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید