ویرگول
ورودثبت نام
یک زن بابا
یک زن بابا
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

مادر ناتنی سخت است(۲)

دیروز باید به جرم نگهداری از کودکان همسر در بهزیستی پاسخ میدادم.

هیچوقت فکر نمیکردم بعد ازدواج دچار این مسایل شوم.

برای کوچکترین کار و عملت باید پاسخ بدهی به چه کسی؟

به مادری که خود مادر بلد نیست و تنها یک حس و احساس مادری دارد که آن هم غریزی است و لطف خداست کا در درون مادر قرار میدهد تا بتواند از پس سختی های مادری برآید و گرنه بزرگ کردن بچه بسیار سخت است.

بی دلیل نیست که برخی حیوانات بچه هایشان رابعد تولد رها میکنند حتما خدا هورمون مادری را در آنها قرار نداده است.

من به حس مادری احترام میگذارم ولی میدانم بالاتر از این حس ، احساس مسئولیت و وظیفه شناسی است نسبت به یک انسان که در قالب نوزاد و فرزند در اختیار ما قرار گرفته است.

خانم های بهزیستی اصرار داشتند که بچه ها را با مادرشان بدهید، هیچ کس جای مادر را نمیگیرد.

برای من هم سخت است بزرگ کردن بچه ها ، اما راستش ترسیده ام از اینکه بگویم بچه ها بروند پیش مادرشان تا من هم زندگی خودم را بسازم.

ولی اولا چون به پدرشان قول داده ام از ابتدای ازدواج و دوما پدرشان دوست دارد بچه ها پیش خودش باشند و سوما اگر قرار باشد بچه ها بروند و برگردند به هر دلیلی، باز کار من سخت تر میشود.

من این بار مسئله را به خدا سپرده ام که میدانم جز خیر برای بنده اش نمیخواهد.

برایم دعا کنید.ممنونم.

من یک دختر مجرد دهه شصتی بودم، از حالا یک زن بابای دهه شصتی هستم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید