یک نظامی ، آرام و جدی که همیشه خطِ بین دو ابرویش به او بیشتر ابهت میدهد... مدتهاست غرق در کارش شده. وقتی ارتقای پست میگیرد در اتاق پشتی با سایه اش می رقصد! تمام زندگی اش خلاصه شده در زندانی قدیمی، نمور و تاریک...زندانی تر از همه زندانیان شاید خودش است. اما لابلای این شخصیت خشک، گهگاهی نشانی از احساس و مهربانی دیده میشود. پخش یک موسیقیِ عاشقانه از بلندگوی زندان شاید نشان از عاشق شدنِ رئیس آن زندان باشد...
اما کدام روی این نظامی مغلوب خواهد شد؟...
سرخپوست یعنی یک عمر صورتت را با سیلی سرخ کنی و یک روزه روسیاهت کنند... یا مجبور به روسیاهی شوی... حتی با واکس!!
.
پیوست: تماشا کنید !