برای ما نوازندگان گیتار الکتریک نواختن سرعتی و اصطلاحا Shredding معمولا (و نه همیشه) بسیار جذابه و غالبا هم زمان زیادی برای تمرین این جملات تکنیکال صرف میکنیم تا هم از پس اون جملات بربیایم و هم نوازنده بهتری باشیم. ولی آیا همیشه پیچیدگی نوازندگی در سرعت خلاصه میشه؟ برای مثال نگاهی به این یک میزان بندازید.
خب در نگاه اول به نظر زیاد سخت نیست، یک میزان با میزان نمای سه چهارم که شامل سه نت تریوله سیاه میشه که خب قاعدتا دو ضرب پا رو باید اشغال کنن و دو تا نیم ضرب هم سکوت در Downbeat ضرب یک و Upbeat ضرب دوم داریم. ولی اگه سازی که باهاش نوازندگی میکنید دم دستتون باشه (چه گیتار یا هر ساز دیگه ای) میبینید که قضیه اونقدرها هم ساده نیست. اگر ما سه ضرب مترونوم برای این میزان رو در نظر بگیریم آیا به راحتی میتونیم بگیم که دومین تریوله سیاه به نسبت ضربهای مترونوم کجا قرار میگیره؟ یا به عبارت دیگه اگه قرار باشه از دومین نت تریوله نوازندگی رو شروع بکنیم، نسبت به مترونوم دقیقا کی باید شروع به نواختن کرد؟
در مواقع چیزی که اجرای میزان بالا رو بسیار مشکل میکنه همین راحت نبودن برقرار کردن رابطه بین نتهای نوشته شده با محل قرار گیری این نتها به نسبت مترونومه. چیزی که اکثر مواقع نوازندگانی که عادت به ضرب خونی دارن بدون مشکل و با شمردن ضربها و اصطلاحا upbeatها و downbeatها حلش میکنن. برای مثال در کسر میزان زیر:
خب در جمله بالا ما خیلی راحت میتونیم با شروع روی upbeat ضرب یک (یا همون "و" یا "&" انگلیسی) نوازندگی رو شروع کنیم. چون جایگاه نت دو نسبت به مترونوم کاملا مشخصه. ولی این موضوع راجع به تریوله های سیاهی که روی upbeat قرار میگیرن صدق نمیکنه. اینجاست که نقش موضوع "آماده سازی موسیقیایی" یا Music Preparation و نوع نگارش موسیقی مهم میشه. خیلی وقتها نوع نگارش موسیقی در برداشت ذهنی ما از اون قطعه برای نواختنش تاثیر زیادی داره. برای مثال به دو میزان زیر نگاه کنیم.
در صورت اجرای این دو میزان میبینیم که هر دو شامل یک صدا میشن و یک خروجی خواهند داشت، ولی نوع نگارش دو میزان با هم متفاوته. ولی مثال دوم از نظر خوانش و هماهنگ کردنش با مترونوم میتونه برای نوازنده مشکل تر باشه. برای مثال میزان دوم و نتی که مشخص شده و تشخیص مکان قرار گیری این نت نسبت به مترونوم برای نوازنده دشواره:
ولی یک بار دیگه به میزان اول نگاه کنیم، وجود دولاچنگ مشخص شده نسبت به محل قرار گرفتن ضرب سوم برای ما مشخص میکنه که محل اجرای نت چنگ دقیقا روی دومین دولاچنگ ضرب خواهد بود. با اینکه دولاچنگ مشخص کننده سرضرب سوم اجرا نمیشه ولی برای نوازنده ای که با مترونوم راحت باشه حس کردن زمانی که باید به این نت اختصاص بده کار سختی نخواهد بود. لااقل نه به اندازه نگارش قبلی.
برگردیم به میزان اول بحثمون، چون این visualize کردن و دیدن مکان ضرب دو به نسبت تریوله های سیاه ما در اون میزان وجود نداره، نوازنده نمیتونه محل قرار گرفتن دومین تریوله رو نسبت به ضرب دوم بسنجه و در نتیجه اجرای این میزان سخت خواهد شد. اما راه حل... ما میدونیم که سه نت تریوله سیاه باید زمانی معادل دو نت سیاه یا دو ضرب مترونوم رو اشغال کنن. همونطور که میشه هر نت سیاه رو به دو نت چنگ تقسیم کرد، میشه هر نت تریوله سیاه رو هم به دو تریوله چنگ با ارزش زمانی 1/3 ضرب مترونوم تقسیم کرد. پس ما میتونیم میزان اول مدنظرمون رو به شکل زیر بازنویسی کنیم:
و این نگارش باعث میشه که ما دقیقا بدونیم محل وقوع ضرب دوم مترونوم برای تریوله های سیاه کجا قرار میگیره. در واقع چهارمین تریوله چنگ (که اجرا نمیشه و با خط اتحاد به نت قبلی وصله) محل وقوع ضرب دوم مترونومه. خب قطعا درک این نگارش میتونه ساده تر باشه. ولی آیا این نگارش به میزان اولیه ما کمک میکنه؟ هنوز نه. با این که به حل قضیه نزدیک تر شدیم ولی به علت اینکه اون تریوله ها بعد از یک سکوت چنگ اتفاق میفتن و در واقع روی upbeat هستن نگارش بالا هنوز نمیتونه جایگاه مشخص تریوله سیاه دوم رو به ما نشون بده. به تصویر زیر نگاه کنید:
کافیه یک بار دیگه کاری که برای تریوله های سیاه انجام دادیم و اونها رو به دو تریوله چنگ تقسیم کردیم یک بار دیگه انجام بدیم و این بار تریوله های چنگ رو با ضرب آهنگ تریوله دو لاچنگ و خط اتحاد بنویسیم. ابتدا به میزان اول شکل زیر میرسیم و با ساده کردن نگارش خط اتحادها، به میزان دوم:
بعد از ساده کردن نوشتار نتها:
در نهایت اگر هنوز خوندن این ساختار زمانی برای نوازنده مشکل باشه میشه به راحتی ارزش زمانی نتها رو Double و یا حتی Triple کرد تا به ساختاری که در تمپوی بالاتر راحت تر قابل خوندن باشه برسیم و راحت تر تمرین کنیم تا ارزش زمانی نتها کاملا به درستی به دست بیاد.
مطمئنا اجرای نتهای تصویر آخر به نسبت اولین تصویر ساده تر و خوندنش هم راحتتره. در نهایت حتی اگر خوندن مورد بالا هم خیلی راحت نبود میشه نسبت زمانی نتها رو سه برابر کرد و به این صورت نتهای سیاه تبدیل به سفید نقطه دار و نتهای تریوله چنگ تبدیل به سیاه میشن. (که البته تمپو هم باز باید تغییر کنه)
و در پایان فراموش نشه چیزی که مهم تر از اجرای میزان مورد بحث این پسته، درک این مطلبه که خیلی وقتها میشه ارزشهای زمانی پیچیده تر رو به این شیوه ساده تر نوشت و تمرین کرد تا در نهایت بتونیم هر چیزی رو نسبت به مترونوم کاملا درست و دقیق اجرا کنیم نه اینکه چیزی نزدیک بهش یا شبیه بهش رو اجرا بکنیم.
امیدوارم این پست براتون مفید بوده باشه. برای نگارش این پست هم از منابعی مثل YouTube، گروه فیس بوکی Music Engraving Tips استفاده شده. همینطور برای تصاویر نت ها از نرم افزار Guitar Pro 7.5 استفاده کردم.
تا بعد ... :)