در این دوران کرونا ، گاهی حس می کنم در قوطی کبریت هستم و هیچ مشغولیتی جز دیدن سه کنج خانه و شمردن گل های قالی ندارم.(همه این اتفاقات محدود به زمانی است که بسته اینترنتی تمام می شود.راستی این متن را هم زمانی که بسته اینترنت تمام شد نوشتم).
در زمان های دور که اینترنت و چرخش در فضای مجازی محدود به سیستم عامل داس بر پایه کشاورزی بود، کسی باور به تماس تصویری( ویدیو کال) با این کیفیت را نداشت.
چه باور کنید چه نه! مصرف عمده موبایل در جهت برقراری ارتباط صوتی بود، آن هم با آنتن دهی افتضاح!
در مخیله چه کسی می گنجید که زیر لحاف و پتو به تحصیل علم بپردازیم؟
مفهوم دوربین جلو و سلفی هنوز مطرح نبود و همیشه نیازمند دست های دیگری بودیم.عذاب هایی کشیدند مردم.
دل ملت از کمبود حافظه خونین بود، هرچند کیفیت هم به همان اندازه پایین بود.
ظرفیت آلات ارتباطی محدود بود.دیدن فیلم سینمایی برای ما خاطره بود، به همین سوی چراغ، آن موقع آرزو بود.
یادم می آید که سوم راهنمایی بودم، آن موقع تلفن همراه داشتن تازه مد شده بود. اگر کسی موبایل داشت لاکچری حساب می شد.
صرفا موبایل اهمیت داشت، نه مدل یا امکانات آن.
با گذشت عمر گران بر جرگه لاکچریان افزوده می شد، و روز به روز تعداد افردای که در خیابان ها گوشی به دست بودند و آلت با کلاس خود را حمل می کردند بیشتر می شد.
باری، تمرکز موج دوم(که صد برابر سمی تر از موج اول بود) بر روی امکانات و آپشن های موبایل متمرکز شد.از آنجایی که سعی و تلاش این خیل گسترده لاکچریان بر متمایز شدن و برتری نسبت به دیگری بود، به سمتی پیش رفتند که اگر به جای مادون قرمز، بلوتوث استعمال می شد، 3-0 از رقبا جلوتر بودید.
کل ماجرا از این قرار بود که اگر جز اولین ها بودی، خفن تر بودی.
از دانشجو ها که نگویم.دانشجو های قبل از گوشی هوشمند و دانشجو های بعد از گوشی هوشمند زمین تا آسمان فرق می کنند.
بخواهم درست تر بگویم بیشترین زَهرَش را روی دانشجویان ریخته است.
آن موقع قبل از شروع دانشگاه، برای در آوردن چشم همکلاسی ها و زدن مخ بعضی هایشان هزینه می کردیم برای لباس،اما الان چه؟
یک عدد پیراهن مجلسی به علاوه شلوارکِ طرح روزنامه ای ما را کفایت می کرد. بیچاره استاد!
آن موقع ها برای یک جزوه شب امتحان، اندازه یک خاور زیراکس و کپی می گرفتیم، تازه آن هم اگر خرخوان های کلاس راضی بشوند.
اما الان زحمت ما را دوربین های با کیفیت کم کرده اند، عکس را می گیریم و و دیگر هیچ. فکر می کنم دلیل اینکه نرخ ازدواج پایین آمده است هم همین باشد. آخر نیمی از ازدواج ها بر اساس گرفتن جزوه ها صورت می گرفت.
کاری ندارم یک سری ازعزیزان به لطف تکنولوژی کل منابع را با خود سر جلسه می برند. گاها دیده می شود گوگل نیز از دست آنها به ستوه آمده است.( مگر گوگل همکلاسی ات است که انتظاری دارید که به شما تقلب برساند!)
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد، زوجه ای در فضای مجازی اختیار می کنید و وقتی چشمتان به جمال پری می افتد، کاخ آرزوهایتان خراب می شود، انگار مادربزرگش آمده جای خودش.
باور بفرمایید صنعت فیلترهای اینستاگرام و فتوشاپ، نان شرکت های لوازم آرایش را آجر کردند.
حتی طریقه مرگ ها هم فرق کرده.چه اهمیتی دارد که در سی سالگی بمیریم یا در هشتاد سالگی، هنگامی که فیلتر میپرد، آنگاه لحظه مرگمان است.
اکنون خیلی از شاخ های مجازی معترض هستند از اینکه اگر زودتر گوشی میبود الان در کتاب درسی از آنها نام برده میشد نه از انیشتین و تصمیم کبری... .
خلاصه هرچه بگویم کم است...
دوستان فکر می کنم اینترنتم وصل شد. با اجازه تان من بروم درس بخوانم، بله درس بخوانم آن هم زیر پتو.
خداراشکر با تحصیل مجازی جواب نیمی از خانواده هایی که می پرسند در گوشی بی صاحاب چی داری که افتادی در آن، پاسخ داده می شود.
پایان
پ.ن: امیدوارم که خوشتون بیاد و بسیار ممنونم که متن منو خوندید... لایک و کامنت یادتون نره.