ویرگول
ورودثبت نام
سهیل دهقانی
سهیل دهقانی
خواندن ۶ دقیقه·۵ سال پیش

تجربه سربازی من بعد از آموزشی تا پایان خدمت



قبلا در یک مطلب تجربه دوماه آموزش دوره ۲۱ ماهه سربازی رفتن خودم رو نوشتم حالا میخوام بگم بعد از اون چی شد

اول بگم که #نه_به_سربازی_اجباری نه یک بار نه صد بار نه هزار بار بلکه میلیون ها بار اگر میتونید پارتی دارید شرایطی برا معافی دارید ۱۰۰٪ ازشون استفاده کنید

من ۱ آبان ۹۷رفتم آموزشی که شروع دوره سربازی هست تو مطلب قبل گفتم دربارش حالا ۱۰ روز از ۱ دی ۹۷تا ۱۰ دی بهمون مرخصی دادن و من افتادم ارتش تیپ ۳۷ زرهی شیراز از این تاریخ یعنی ۱۰ دی هرچی بهم گذشت رو درباره این پادگان میگم و نمیدونم بقیه پادگان ها چه خبر هست و مطمئنم بهتر نیست

نمیدونم چی بگم دوره سربازی تنها دوره ای از زندگیمه که نمیخوام تحت هیچ شرایطی برگردم به اون شرایط

ما ۱۰ دی اومدیم و خودمون رو معرفی کردیم به پادگان تیپ ۳۷ که اولش تو اون کاغذ معرفی نامه نوشته بود منطقه ای به اسم دارنگون که ۳۰ کیلومتری از شیراز دوره و استرس داشتیم ولی معلوم شد اومده وسط شیراز و بهترین جای شیراز بلوار استقلال(زرهی) و یه منطقه بالا شهر ماهم خوشحال که حداقل وسط شهریم.

تو قسمتی که ما رو تقسیم میکردن بین یگان ها هر روز (تقسیم ما تا ۲۱ دی طول کشید) بدترین یگان رو گردان ۱۷۴ میدونستن و بله درست حدس زدین یا نزدین من با چندتا از دوستای دوره آموزشی افتادیم تو همین بدترین یگان اولش ناآشنا بودیم و نمیدونستیم چی به چیه و به نظرمون بد هم نیومد تا اینکه با فرمانده رو به رو شدیم روز چهارشنبه بود و ما تا شنبه تعطیل بودیم نه تنها ما که بومی ( یعنی اهل همون شهر که سرباز داره خدمت میکنه ) بودیم مرخصی ندادن بلکه به مدت ۵ روز هم خودش ما رو گذاشت تو لوحه نگهبانی بدترین بار روانی که برا من داشت این بود که فرمانده خودش داشت این کار رو میکرد و به اصطلاح خود سربازا آشخوری نمیکشیدن ازمون بلکه خود فرمانده اینجوری بود برا اونا که نمیدونم من با درجه ستوان دومی خیلی باید شرایط خدمتیم بهتر ازین میبود

من و دوستام گفتیم حالا اول خدمت هست و کم کم جا بیوفتیم درست میشه ولی نشد که نشد یکی از دوستامون برای فرار از این وضعیت حتی حاضر شد به آشغال جمع کردن تیپ یعنی مثل مامورهای شهرداری با احترام به این شغل ولی شما باید بدونید که سربازی رفتیم حقوق نمیگیری آدم حساب نمیشی بعد مجانی بری یه کار فوق برنامه هم انجام بدی به عنوان شغلت که نیست حالا بگی بعد کلی درس خوندن کار که عار نیست خلاصه تا عید ما هم میگفتیم اشکال نداره و درست میشه ولی نشد که نشد تازه از بهار کارهای سنگین تر از نگهبانی هم به یگان ما واگذار میشد ما خبر نداشتیم

۶ فروردین ۹۸ سیل دروازه قرآن شیراز و محله سعدی شیراز تو گوگل سرچ کنید رژه ۲۹ فروردین ۹۸

خب از اردیبهشت هم بازدید ها شروع شد نگم براتون از نگهبانی های زیاد و غذای بی کیفیت و جای خواب پر از ساس و کثیف و درب و داغون که اصلا شما باورتون نمیشد دارید روی زمینی خدمت میکنید که متری ۲۰ تا ۳۰ میلیون شایدم بیشتر خرید و فروش میشه

روزای سختی بود ماه رمضان شروع شد و کمی فشار کمتر شد ولی از اینکه بعد چند روز نگهبانی فرمانده دیر میذاشت بریم بیرون و تا میومدیم خونه میشد ساعت ۶ یا۷ عصر و مرخصی ندادن و اینا نگم براتون

تیر با رفتن به اردوگاه وسط گرما گذشت و مرداد تازه نفس میکشیدیم که آتش سوزی کهمره سرخی شیراز سرچ کنید در گوگل ۱۰ مرداد شروع شد و باز هم ما نمیدونم یگان نبود تو شیراز که ارتش میرفت و از ارتش هم یگان ما میرفت فقط بعدش کلی بازدید های الکی ارتش از هیچ از چیزایی که وجود خارجی ندارن بازدیدهای پوچ سیستمی که داره به نابودی میره

رژه ۳۱ شهریور ۹۸

سربازی خیلی خوب شده من نمیدونم دقیقا این حرف رو چرا میزنن اگه منظورتون اینه که دیگه کشته نمیدن بگم که میدن آمار خودکشی فقط کمی کم شده اونم بخاطر سطح فرهنگ وگرنه مدیریت فرماندهان افتضاح و در حد مهد کودک هم نمیتونن بچرخونن

از مهر ماه دیگه داشت همه چی خوب میشد که بهمون گفتن باید برید پادگان منطقه سیخ دارنگون و جا به جا بشید و این یکی از بدترین اتفاق های ممکن بود مخصوصن که من اسفند تموم میشدم خلاصه هی امروز و فردا کردن تا ۱۲ بهمن جا به جایی شروع شد این که بگم چقدر سخت بود هرچی بگم باورش براتون سخته ولی ما ۱۰ نفر سرباز ۱۰ ۱۲ تا کانتینر از اینا که روی تریلی میبندن فقط برای گروهان خودمون رو بار زدیم اونم در ظرف ۵ روز البته اگر عصر ها که کادر میخواستن برن خونه و کار رو تعطیل میکردن نادیده بگیریم در عرض ۳ روز یه بیگاری در حد زمان مصر قدیم

سخت ترین موقع بارگیری این بود که ۱۰۰ نفر دورت رو بگیرن(این که میگم ۱۰۰ نفر واقعا میگم حالا ۱۰۰ نه ولی ۵۰ آره ) و بهت بگن زود باش کار کن و خودشون به هیچی دست نزنن حتی با پا هم نزنن و یه آفتابه چند گرمی هم جا به جا نکنن و تازه بهت ایده بدن که چطوری کار کن

جابه جایی هم انجام شد ما رفتیم سیخ دارنگون و منم ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ تموم شدم و میگم کل تجربه من اینه :

پدر ها ، مادرها، خواهر ها ، برادر ها پسران خودتون رو به سربازی نفرستید من خیلی از چیزهایی که دیدم رو حوصله تایپ یا زبان گفتنش رو ندارم پسرها بعد از رفتن به سربازی دیگه اون آدم سابق نمیشن پادگان ها هنوز تجاوز رو به چشم میبینن (کم ولی هنوزم هست) - اعتیاد و مواد خیلی خیلی بیشتر از اونی که فکر کنید بیشتر از بیرون و راحت تر از بیرون وجود داره - روحیه و روان بچه هاتون درگیر میشه شاید دیگه جسمی بهشون لطمه نخوره که میخوره و خیلی زیاد ولی روحیشون حتما داغون میشه
نه_به_سربازی_اجباری باعث میشه دیگه نتونی به کسی اعتماد کنی شاید جنگ نباشه ولی چیزی کمتر از سربازایی که از جنگ برگشتن رو ندارن
من از زحمات تمام اون عناصری که دارن تلاش میکنن تشکر میکنم اون فرماندهانی که ما رو مثل پسر خودشون میدونستن ولی سربازی هرکاری کنی بازم سربازی هست
میدونید چی بیشتر آزار دهنده هست این که با تمام مشکلات اقتصادی و اجتماعی این کشور بری و کسی تو رو درک نکنه و بگن وظیفت بود اومدی میتونی بری خب شما شرایط اجباری بودن یا کارت داشتن برا بعضی کارا رو بردار ما هم نمیایم دیگه
فرمانده من یکی از بدترین و خودخواه ترین آدما تو ارتش بود و کلی منو اذیت کرد امیدوارم روزی در یک وضعیت برابر به هم برخورد کنیم
نمیخوام اینو بگم ولی کل حرفم همینه جایی که من خدمت کردم یه سگ دونی بود که ما هیچی توش نبودیم امیدوارم بچه های هم دوره من و بعدی هایی که میان بتونن توش طاقت بیارن و بهشون آسیبی نرسه
این وطن هیچیش شبیه یک وطن واقعی نیست دیگه



سربازینه به سربازی اجباریسربازارتشایران
من در ویرگول تجربیات خودم رو از موقعیت های زندگیم مینویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید