سهیل دهقانی
سهیل دهقانی
خواندن ۸ دقیقه·۶ سال پیش

تجربه سربازی من

در این مطلب قصد دارم تجربه رفتنم به خدمت سربازی رو بگم قبلش میخوام چندتا نکته رو لیست کنم که با این ذهنیت این مطالب رو بخونید و اگر هم ببینم داره زیاده گویی میشه در چند مطلب جداگانه مینویسم که به سوالاتتون زودتر دسترسی پیدا کنید.

و اما من توقع دارم این نکته ها رو مد نظر قرار بدین و بعد بریم سر اصل مطلب که از نیت براتون میگم تا آخرین مرحله :)

1- سربازی رفتن یک قانون در ایران هست و از قبل انقلاب و از زمان رضا شاه که ارتش ثابت داشتیم به اصطلاح خدمت اجباری بوده و هست و فکر میکنم خواهد بود پس به زمین و زمان و من :) فحش ندید خدمت رو انجام بدین تمام.

2- تقریبا هرکسی که دفترچه پست میکنه از همه جا مونده سعی کرده معاف بشه، سعی کرده بخره، سعی کرده آشنا پیدا کنه یا کارت جعلی و... اینا نشده و الان داره دفترچه پست میکنه و دیگه به قول عامیانه تو پاچتون رفته پس شل بگیر هم وطن من

3- ذهنیتت رو صاف کن برای بار آخر با خودت دو دوتا چارتا کن و به عنوان یک کار که تو این کارت پایان خدمت لعنتی رو اگر واقعا برای کاری یا خروج از مملکتی چیزی میخوای بهش نگاه کن تو باید دوسال مجانی با حداقل امکانات و شاید سخت سپری کنی :)



خب حالا مطالب بالا رو خوندی اگه این صفحه رو نبستی بهت تبریک میگم تو واقعا تصمیم خودت رو گرفتی اینو بگم که من تو این دوماه آموزشی سختی دیدم ولی واقعا میگذره و زیاد دیگه مثل حتی 5 سال پیش هم سخت نیست فقط دوری از خونه و اینکه باید از دستورات پیروی کنی تا جا بیوفته برات طول میکشه!

1- خب شما از اینجا شروع میکنی که دفترچه پست میکنی دیگه مثه قبلا نیست که دفترچه داشته باشه میری پلیس + 10 اونجا پول میگیره ثبت نامت میکنه یه فرم برا واکسن و دکتر میده میری واکسن میزنی دکتر هم اگه مشکلی نداشتی برات تو سیستم ثبت میکنه و خلاصه بعد از کاغذ بازی و سیستم بازی شما یه کارت سبز پرینت شده مبنی به اینکه سرباز شدی گیرت میاد از همون پلیس + 10

بهت میگه مثلا 20 روز دیگه بیا تا محل خدمت و تاریخ معرفی رو بهت بگم شما سر اون تاریخ میری و یه کاغذ پرینت شده بهت میده که شما کجا افتادی و تاریخ اعزامت کی هست معمولا برای دیپلم و پایین تر و حتی فوق دیپلم زمان 19 هر ماه و برای لیسانس و فوق لیسانس و دکترا زمان 1 ماه های زوج هست. مثلا من آخر مرداد ثبت نام کردم شهریور پر بود و 1 آبان اعزام شدم.

خب میفهمی که کجا افتادی میری سر اون تاریخی که بهت گفتن حوزه نظام وظیفه از صبح ساعت 6 اونجا یه آمار از نفرات مشمول میگیرن و بهت بلیط میدن و میری ترمینال و با اوتوبوس میری شهر مورد نظر برای آموزش (خودت هم میتونی تا سوم اون ماه خودت رو به طور انفرادی به اون پادگان مورد نظر معرفی کنی ولی خب اینجوری بلیطت مجانی هست و خیلی حالا زرنگی هم نیست دو روز دیرتر بری ولی از دو روز دیرتر نشه چون احتمال خیلی زیادی داره قبولت نکنن و باید دوباره بری برا ثبت نام و از اول مراحل ثبت نام رو بگذرونی)

خب میری میرسی پادگان من از اینجا به بعد رو چون خودم 05 بودم دیگه میگم چه ها گذشته

اول استرس داری که وای دارم چه جای خراب شده ای میرم میری دژبانی که درب ورود هر پادگان هست میگی من اومدم سربازی میگه برگت رو نشون بده برگ اعزام رو که از پلیس + 10 گرفتی نشون میدی کیفت رو بازرسی میکنه موهات رو قبلش برادر من با 2 بزن زرنگی نیست اونجا با ماشین میزنن برات(بماند کثیفی و پولشم ازت میگیرن) همینطور ریشات رو هم با شماره 2 بزن خلاصه میری و تا تقسیمت کنن چند ساعتی طول میکشه برای ارتش بانک سپه باید حساب داشته باشی اگه نداشته باشی میری توی شهر حساب باز میکنی و میای

شب هم برسی یه جا مثل ما اسکانت میدن و صبح مراحل تقسیم رو طی میکنی

سه روز اول خیلی خوش بحالت میشه مخصوصا ما که فوق لیسانس بودیم آسایشگاهمون از بقیه جدا بود حتی یگان خدمتیمون هم فرق داشت برا همین همه خیلی باهم محترمانه برخورد میکردن

خب سه روز گذشت و ما خدمتمون شروع شد

از غذا بگم برات ببین برادر من اومدی سربازی خب همینه که هست بخور و گرسنه نمون هرچند واقعا من اولش اذیت شدم ولی بعدش دیگه عادی شد برام با یه نوشابه ای، دلستری، نمکی، ترشی چیزی بده پایین غذا رو و واقعا انصافا اگه بخوام نمره بدم از 10 به غذاشون 3 میدم اینو در نظر داشته باش برا چند هزار نفر ازین بهتر ارتش نمیتونه غذا بده !

حالا برا غذا انتخاب توی 05 زیاد هست املت میشه خرید ساندویچ گرم و سرد هم هست و همینطور یه پیتزایی عالی نیست ولی سطح غذا از 3 به 5 ارتقا پیدا میکنه حداکثر و میوه فروشی و بوفه و فروشگاه هست بالاخره.

آسایشگاه و مکان خواب عزیزان تمیزیش به خودتون بستگی داره کلا همه چیز سرویس بهداشتی، آسایشگاه و محوطه دورش شما باید تمیز کنید و وظیفه سرباز هست پس کوشا باشید رعایت کن برادر من داری 2 ماه زندگی میکنی اونجا!

بعد از سه روز کم کم شروع شد ما با فرمانده ها آشنا شدیم کمک مربی ها رو شناختیم و کلاس های آموزش تئوری و عملی رو گذروندیم. بعد از 20 روز یه میان دوره بهمون خورد و ما 5 روز اومدیم مرخصی ببین دوست خوبم خیلی تو فکر میان دوره نباش یا میدن یا نمیدن معمولا همه کادر آموزش سعی میکنن به دوره شما برا استراحت خودشونم شده یه مرخصی بدن ولی بعضی وقتا تعطیلی نمیخوره یا مناسبتی نیست پس تو باید 60 روز بمونی حالا نه اینکه موردی مرخصی ندن ولی برا موردی مرخصی گرفتن باید یا مشکل خاص و مهمی داشته باشی(بیماری یا خدایی نکرده فوت اقوام) یا خیلی پیله بشی به فرمانده گروهان و گردان و پادگان یا آشنا داشته باشی یا کاری انجام بدی که اونا تشخیص بدن باید تشویق بشی.

بعد از مرخصی ما سختی هامون تازه شروع شد دو جا خیلی اذیت میشی البته نه اینکه سخت بگیرن سینه خیزت بدن نابودت کنن نه خب ولی الان بهت میگم چجوری اذیت میشی یکی میدان تیر برا تیراندازی و یکی اردوگاه

میدان تیر از 3 تا 6 بار باید بری بستگی به آب و هوا و حال و حوصله فرماندت و هزارتا چیز دیگه داره دیگه باید بری

بایداسلحه 4 کیلویی ژ3 با یه گاری از وسایل مورد نیاز که 20 تا از سربازا زحمت حملش رو میکشن ببری یه مسافت 1 تا 2 کیلومتری رو ما رفتیم با خودتون بطری آب و شیرینی ببرید که میدون تیر از 7 صبح تا 12 ظهر هستی و هیچی هم گیر نمیاد اونجا

کلا همیشه تو طول سربازی شکلات آب نبات و قند و نبات و اینا داشته باشید کشمش و میوه خشک و اینا چون فشارت میوفته حجم صبحانه اونقدری نیست با توجه به فعالیت شما که جوابگو انرژی مورد نیازت باشه فوری غش میکنی دیگه حالت گرفته میشه

اینم بگم تو سربازی خوشحال از مریض شدن نباش چون اینقدر پروسه درمانت طول میکشه که خودت خوب میشی خود به خود تا بیای بری بهداری پادگان دو روز طول میکشه اگه خیلی رو به مرگ باشی سریع آمبولانس میاد بهداری میری ولی یه روز طول میشکه بری بیمارستان اگه دیگه خیلی حاد باشی میری بیمارستان ولی دیگه زنده موندنت با خودت پس مواظب خودت باش!

خلاصه پوکه گم نکن تو میدون تیر که خودت و همه هم رزمات به گا میرین تا پیدا نشه نمیزارن بیای و گشنه و تشنه باید دنبال پوکه بگردی تازه اگه بازرسی و اطلاعات بازداشتت نکنن.

اردوگاه سخت ترین سخت ترین قسمت کارت هست مخصوصا توی زمستون و تابستون کرمان.

ما 3 روز اردوگاه بودیم خیلی سخت گذشت مخصوصا پست دادن که من از شدت سرما خشک شدم و زمین خوردم داخل کیسه خواب دوتا پتو رومون بود زیر چادر باز هم میلرزیدیم خیلی سخت بود واقعا زندگی در شرایط سخت رو تجربه کردیم ما خیلی اذیت فرمانده کردیم واقعا همیشه بهمون میگفت که یه جایی میرید که وقتی بر میگردید به پادگان و آسایشگاه کف آسایشگاه رو میبوسید و دقیقا هم به حرفش رسیدیم و شما هم حتما به این حرف میرسید.

بعد اردوگاه راحت بودیم و زیاد دیگه فشاری رومون نبود ولی از لحاظ روحی واقعا بهم ریخته بودیم دوری از خونه روی تک تک ما فشار زیادی میاورد و نگم از روز ترخیص که با یه کوله حداقل 20 - 30 کیلویی مثل حسین بولت میدویی.

این چندتا نکته هم داشته باش بد نیست:

اگه کسی داره زیر کار در میره و رو تو فشار میاد عزیز من یا باید جورش رو بکشی یا اسمش بدی دیگه دستت خودته
سعی کن تحت هیچ شرایطی بازداشت نری جای اصلا جالبی نیست
با کادری جماعت کل کل نکن چون هیچوقت قانع نمیشه ولو تو حرف حق و درستی بزنی
آدم فروش نباش و مشکلاتت رو با نفر خودت حل کن با کمک بقیه بچه ها و ارشد آسایشگاه
عزیزان آموزشی اضاف خدمت داره دهنت صاف نشه مواظب باش یهو نری یگان ببینی الکی سر چیزای بچه گانه رفته تو پاچت
دعوا نکن تنها چیزی که میتونه بگا بده روزای شیرین آموزشی و خواب و استراحت خودت و بقیه دوستات رو بگیره دعوا کردن با هرکسی هست علاوه بر خودت همه آدمای دیگه هم باید چوب نفهمی دعوا کننده رو بخورن
همه بازداشتی ها و اضاف خدمت ها تو هفته آخر اتفاق میوفته اگه میخوای پست ندی یا هرچی ولی هفته آخر رو محکم بچسب به وظایفت تا تموم بشه شرش کنده بشه بره
سربازیخدمت سربازیخدمت اجباری
من در ویرگول تجربیات خودم رو از موقعیت های زندگیم مینویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید