عروس مرده، روایتگر داستان دختریست که در روز عروسی اش تصادف میکند و میمیرد. اما مرگ او حوادث این رمان را رقم میزند...
شخصیت های اصلی رمان: سارا ـ احسان ـ سروین ـ هومن
سارا، دختری در خانواده ای چهار نفره زندگی میکند و فرزند ارشد خانواده است. شغلش پرستاری است و در بیمارستان نظامی مشغول کار است. روزی با بیماری برخورد میکند که سرنوشتش را دستخوش تغییراتی میکند بدون آن که بداند چه چیزهایی انتظار او را میکشد..
احسان، پلیس شریفی که در عملیاتی مصدوم میشود و به بیمارستانی که سارا در آن مشغول کار است منتقل شده و صفحه ای تازه از دفتر تقدیر برای او ورق میخورد...
سروین خواهر سارا، عضو کوچک خوانواده که نقطه مقابل خواهرش است. بعد از مرگ سارا، سروین ابتدا دچار عشقی ممنوعه میشود اما برای رسیدن به این عشق باید چه بهایی را بپردازد؟ کسی که قرار بود روزی شوهرخواهرش باشد حال میوه ی ممنوعه ی بهشت اوست
و هومن، پسری از قشری مرفه که هرچیزی را با اراده پدرش و ثروت او بدست می آورد اما همین موضوع روزی باعث میشود که او مرتکب قتلی شود که سه خانواده را داغدار و گرفتار میکند
در ابتدا باید بگم انتخاب نام رمان خیلی هوشمندانه بود چرا که همین نام باعث جلب نظر خواننده میشه که بدونه چرا عروس مرده!؟
این رمان داری شخصیت پردازی متوسط بود. تنوع شخصیت ها کمی زیاد و در روند داستان موجب سردرگمی خواننده میشد، چرا که در قسمتی همگی شخصیت ها در کنار هم وصف میشدند و در قسمتی تنها به چند شخصیت پرداخته میشد. شخصیت های اصلی رمان در توصیفشون خوب کار شده بود و خواننده موقعیت و ویژگی های اون ها رو کاملا میتونست درک و باهاشون ارتباط برقرار کنه.
فضاسازی خوب بود اما در بعضی قسمت ها ایراداتی وارد میشد. در برخی از قسمت های رمان ، به بعضی از رخداد ها کامل پرداخته نشده بود و همه گفت و گو ها از زبان شخصیت اول داستان ، سارا بیان میشد. همچنین فضایی کاملا تخیلی از لحاظ پرداختن به بعد از مرگ سارا و هومن که روحشون در دنیا و نظاره گر اتفاقات بودند، حاکم بود.
این رمان قلم متوسطی داشت. در آغاز تا اواسط رمان حس کنجکاوی، خواننده رو ترغیب به ادامه دادن داستان میکنه که به وقوع هر اتفاقی، دقت بالایی در خوندن داشته باشه اما از ادامه رمان بعد از مرگ قاتل سارا و حوادث بعد از اون، تقریبا میشد اخر داستان رو حدس زد و این حس کنجکاوی از بین میرفت
در دیالوگ نویسی، نویسنده خوب عمل کرده بودند و قلم محاوره ای ایشون به ادامه روند داستان کمک میکرد. در قسمت هایی اتفاقات روزانه و گاهی تکراری موجب میشد از تأمل خواننده کم بشه اما در بعضی قسمت های دیگر اتفاقات سریع و پشت سرهم رخ میدادند در نهایت هیچ تعادلی بین روند داستان برقرار نبود
رمان تقریبا طولانی بود و قسمت های اضافی وجود داشت که بیانشون کمکی به بهبود داستان نمیکرد و فقط باعث طولانی شدن رمان میشدند
پیشنهاد : دانلود رمان در حسرت دیدار تو
در اخر خسته نباشید میگم خدمت نویسنده عزیز و براشون آرزوهای موفقیت بیشتر در آثار بعدیشون داریم?