اکثر افراد به دنبال افزایش درآمد و پولدار شدن هستن. بیشتر از نصف روزشون رو سر کارن و بیشتر زندگیشون رو کار تشکیل میده. خیلی از افراد از کارشون راضی نیستن و خوشحال نیستن از کاری که انجام میدن یا با کارشون به چیزایی که میخوان نمیرسن. این نوشته در مورد اینه که چه کاری رو چگونه انجام بدیم که پول بیشتری در بیاریم و بیشتر خوشحال باشیم و قشنگتر زندگی کنیم.
نکته اول پیشرفت و رشد و رسیدن به هر چیزی از نظر من اینه که بدونی میخوای به چی برسی.
در واقع بنظرم وقتی ندونی داری به کجا میری، به جایی هم نمیرسی!
قبل از اینکه آدم بخواد رشد کنه و به چیزایی که میخواد برسه، باید بدونه چی میخواد و میخواد به کجا برسه!
با اینکه این موضوع خیلی بدیهیه ولی خیلی ها بهش فکر نکردن و فقط در حال تلاش کردن هستن. میتونم به شما خودم و خیلی آدمهای دیگه رو نشون بدم که شب و روزشون رو کار کردن ولی نمیدونستن چرا دارن کار میکنن. اصن دارن چیکار میکنن؟ (در مورد هدف داشتن تو زندگی اینجا نوشتم)
من برای اینکه بدونم کارایی که دارم میکنم و زندگیم رو صرفش میکنم، کار درستی هست یا نه! اینجوری عمل کردم که فرض کردم امروز، روز آخر زندگیمه و بررسی کردم تو این حالت کدوم یکی از کار هایی زندگیم رو رها میکردم؟ زندگیم چه تغییراتی میکرد؟ منطقا منم مثل بقیه آدمها میخواستم بیشترین لذت رو از این لحظات آخر ببرم.
نوشتن وصیت و دیدن آشناها و کسایی که نزدیک هستن میخاد ۳-۴ ساعت زمان بگیره. بعدش چی؟ با بقیه زمانی که تا مردن داشتم چه کارهایی میکردم؟
- احتمالا دو مدل جواب مختلف از آدم ها میشه شنید.
(کاملا قبول دارم این کار و فلسفه به طور کلی مریض و بیماره و چیز درستی نیست ولی خیلی حس و دید خوبی نسبت به زندگیم بهم داد. توجه کنید تو این فرض نباید به این دید به مرگ نگاه کنید که زندگی تموم میشه و کار هایی که زمان میخواد رو باید رها کنید و به دلیل کوتاه بودن زندگی انجام این جنس کارها اشتباهه. صرفا بحث اینه کار هایی که عاشقشون هستید رو متوجه شید)
یه مثالی بزنم. فکر کنید با کسی که از همه بیشتر دوست دارید و عاشقش هستید، رفتید سفر. سفرتون هم مدتش کوتاهه. دوست دارید تمام لذت رو از این سفر ببرید. چه کار هایی رو به عشقتون میدید که انجام بده؟ منطقا کار هایی رو که دوست داره و جفتتون خوشحالید. یه مواقعی هم مجبورید کارایی رو بکنید که دوست ندارید. ولی به طور کلی جفتتون در تلاش بیشترین حد ممکن اونجا بتون خوش بگذره.
حالا شما فرض کن این سفر همون زندگیته و در واقع عشقت هم خودت هستی.
چرا باید کارهایی که دوست نداری و باعث خواری میشن رو به انجام بدی؟ چرا کاری نکنی که بیشترین لذت رو این از این زندگی ببری؟ چرا باید کاری رو کنی که هم ازش متنفر باشی و هم باعث شه رشد و پیشرفت نکنی و خوشحال نباشی؟
نکته بعدی اینکه "چرا هی کارها و علایقمون رو به عقب میندازیم؟"
هی میگیم فرصت هنوز هست و وقتی پیر شدیم، میبینیم هیچ کاری نکردیم و باید بریم هر کاری برای زندهموندن بکنیم. :)
تغییر و انجام دادن کارهایی که دوست داریم، باید چیزی باشه که تا آخرین لحظه زندگی بهش پایبند باشیم. حالا ترس تغییر و یا حرف مردم یا امنیت شغلی و زندگی یا ... نباید باعث شن به خواسته هامون نرسیم.
به طور کلی، کاری ما رو پیشرفت میده و خوشحالمون میکنه که تا لحظه آخر عمرمون باهاش خوشحال باشیم و هیچ وقت دوست نداشته باشیم ازش دست بکشیم. در واقع هیچ وقت خودمون رو برای اون کار بازنشست نکنیم. چون عاشق اون کاریم و تو زندگی از انجام اون کار لذت میبریم. این کاریه که برای ما ثروت میسازه و خوشحالمون میکنه!
از نظر من، پولدارها، پولدار شدن و بهشون گفتن "ثروتمند" چون عاشق شغل شون بودن.
پول درآوردن و پولدار شدن و به خواستهها رسیدن و خوشحال بودن، با روزمرگی و گذروندن وقت الکی و انجام دادن کارهایی که دوست ندارید، قطعا شدنی نیست!
ثروت و آرامش برای بقیهی مردم یا قشر خاصی نیست. پولدارها هم تلاش کردن که قشر خاص شدن. اونا صرفا خواستن و از نظر من، بقیه هنوز نخواستن. جنس خواستن هم زمان بره و چیز لحظهای نیست.
اگر فکرتون اینه فلانی خوششانس بوده و یهو کلی پول بهش رسیده، مطمئن باشید تفاوتی با شما داشته و تلاشی بیشتری از شما کرده که اون موقعیت (شانس) در اختیارش قرار گرفته. شانس آوردن هم، تلاش کردن میخواد.
و این رو مطمئن باشید اگر خودتون بخواهید و کاری که دوست دارید شروع کنید و عاشقش بشید، میتونید به پول و ثروت و خوشحالی و قشنگی و هر چیزی که میخواید برسید.
بنظر من خودمونیم که تقدیر خودمون رو شکل میدیم و همه چیز از پایه دست خودمونه!