بنده به این نتیجه رسیدم که حیوانات هم مثل آدمها خوششانس و بدشانس دارن. شانس حیوانات تا حد زیادی به محل زندگی اونا بستگی داره؛ مثلاً بیشتر گربههایی که تو اروپا یا آمریکا به دنیا میان، صاحب دارن و تو ناز و نعمت زندگی میکنن و هر چیزی که نیاز داشته باشن رو دارن؛ بعضیاشون هم که صاحب پولدار دارن و از من هم بهتر زندگی میکنن /:
حالا یه نگاهی به گربههای بدبخت کشور خودمون بندازیم. درصد زیادی از اونا صاحب ندارن و تو کوچه و خیابون مشغول ولگردی هستن. از صبح تا شب مجبورن لب قصابیها و مرغ و ماهی فروشها «میو میو» کنن و دُم تکون بدن؛ در نهایت هم چیزی بهجز استخوان و تهمونده گیرشون نمیاد.
بدشانستر و بدبختتر از حیوانات ایرانی، حیوانات چینی هستن. اصلاً هم مهم نیست که چه نوع حیوانی و یا چقدر خوشگل و ناز باشن؛ چون سرنوشتی جز دستگاه گوارش انسان ندارن! اوج فاجعه و فلاکت برای یه حیوان هم به این ختم میشه که بعد از خوراک یه چینی شدن، توی کل دنیا منفور بشه؛ مثل خفاش بیچارۀ چینی که بعد از چند ساعت جلز و ولز خوردن توی قابلمه، خوراک یه آدم بیفکر میشه و ناخواسته ویروس کرونا رو توی کل دنیا پخش میکنه.
همونطوری که همۀ ما میدونیم، بعد از این اتفاق و شیوع این ویروس مرموز، دنیا به یکباره تغییر کرد و زندگی همۀ ما متحول شد. من هم امروز تو این مطلب میخوام زندگی و کارهای روزمرۀ خودم توی روزهای قرنطینه رو با شما به اشتراک بذارم.
درسته که این روزها زندگی خیلی عجیب و غریب شده و دستمون از خیلی کارها و تفریحها کوتاه شده؛ اما چیزی که مهمه اینه که بتونیم خودمون رو با شرایط وفق بدیم و به زندگی ادامه بدیم. امروزه خیلی از کارایی که قبلاً بیرون از خونه انجام میدادیم رو توی خونه انجام میدیم. چیزی که به لطف تکنولوژی و گوشیهای همراه امکانپذیر شده.
بدون شک بزرگترین دلگرمی من هم توی روزهای کرونایی، گوشیم بود. گوشی که باعث میشد حواسم کمتر به شمار مبتلایان و فوتشدگان کرونا باشه. گوشی که به طرز عجیبی ساعتهای کسلکننده قرنطینه رو پر از سرگرمی و تفریح کرد. گوشی که اگه نبود، الان زندگیم با انسانهای اولیه فرقی نداشت. احتمالاً داشتم ترکهای دیوارهای خونمون رو میشمردم و برای هر کدوم یه اسم میذاشتم. شاید هم داشتم از شبکۀ چهار مستند «حیاتوحش» میدیدم /:
و در کل اینکه خدا رو صد هزار مرتبه شکر که گوشی نازنینم بدون هیچ استراحتی همیشه کنارمه و وقتم را پر میکنه. آخ اگه بدونید که من و گوشیم چه کارهایی که برای هم نمیکنیم و چقدر به هم وابسته شدیم.
کرونا حرفهها و مشاغل زیادی رو با افت چشمگیری روبرو کرد و حتی به ورشکستگی کشوند؛ اما در عوض برای تولیدکنندگان محتوا در فضای مجازی مفید تموم شد و اونا رو به اوج رسوند. همونطوری که همۀ ما میدونیم، قرنطنیه و خونهنشینی تعداد بیشتری از مردم رو به سمت فضای مجازی کشوند. در نتیجه کسب و کارهای اینترنتی زیادی به وجود اومدن و مردم تونستن شغل و حرفۀ خودشون رو با کمک تکنولوژی ادامه بدن و حتی بیشتر از گذشته پیشرفت کنن.
همچنین تولید و مصرف محتوا در فضای مجازی با استقبال بیشتری از جانب مردم مواجه شد و پیشرفت کرد. همۀ این پیشرفتها بخاطر استفاده مردم از تکنولوژی بود و تکنولوژی اثبات کرد که میتونه تو روزهای سخت قرنطینه هم خیلی مفید باشه.
بهخاطر رو آوردن بخش زیادی از مردم به تکنولوژی، انگیزه و تلاش من هم برای تولید محتوا تو فضای مجازی به اندازۀ قابلتوجهی افزایش پیدا کرد. همچنین قرنطینۀ خونگی باعث شد که زمان بیشتری برای تولید محتوا تو فضای مجازی داشته باشم.
یکی از شیرینترین و دوستداشتنیترین سرگرمیهای من توی این روزها مصرف محتوا هست. شاید بشه گفت مصرف محتوا برعکس تولید محتواست. تولید محتوا یعنی ساخت و انتشار انواع محتوا برای دیگران؛ ولی مصرف محتوا یعنی استفاده و بهرهوری از محتواهای دیگران. درواقع وقتهایی که داریم از شبکههای اجتماعی مختلف مثل یوتوب و اینستاگرام استفاده و یا وبگردی میکنیم، مشغول مصرف محتوا هستیم. حالا مصرف محتوا هم میتونه جنبه آموزشی داشته باشه و هم تفریح و سرگرمی.
در حال حاضر من بیشتر گذشته به مصرف محتوا اهمیت میدم و همیشه سعی میکنم زمانی از روز یا هفتۀ خودم رو صرف کارایی مثل وبگردی و یوتوبگردی کنم؛ مخصوصاً فضای گرم و دوستداشتنی یوتوب که قبلاً کمتر ازش استفاده میکردم؛ ولی چند ماهی میشه که باهاش آشنا شدم و دیدن ویدیوهای یوتوبرهای ایرانی و خارجی تبدیل به یکی از کارهای موردعلاقم شده.
یکی دیگه از تغییراتی که کرونا و تکنولوژی در زندگی من ایجاد کردن، مجازی شدن کلاسهای درس بود. یادمه همون اوایل شیوع کرونا که هنوز خبری از کلاسهای مجازی نبود خیلی خوشحال بودم. فکر میکردم که دیگه خبری از درس و مدرسه نیست و برای همیشه تعطیل شدم. فکر میکردم که بالاخره اون آرزوها و خیالپردازیهایی که برای تعطیلی مدارس داشتم، محقق شدن. همهچیز عالی پیش میرفت تا اینکه ناگهان تکنولوژی چهرۀ ترسناکش رو بهم نشون داد و کلاسهای مجازی روی کار اومدن.
یکی از وحشتناکترین جملههایی که اون روزها از اخبار میشنیدم، جملۀ: «مدارس تعطیل است، ولی آموزش تعطیل نیست.» بود.
با شنیدن این جمله متوجه شدم که هر اتفاقی هم که بیوفته درس و امتحان تعطیل نمیشن و همۀ ما باید این دوره رو به هر نحوی که هست بگذرونیم.
من تو روزهای اول آموزش مجازی اهمیت زیادی به کلاسها نمیدادم. شاید بشه گفت سر کلاس هر کاری میکردم بهجز درس خوندن؛ بهطوری که کل فعالیتم سر کلاس به حاضری زدن و خداحافظی محدود میشد. به امید روزی که تکنولوژی انقدر پیشرفت کنه که خود گوشیم کلاسها رو بره و برام جزوه بنویسه. اگه خودش امتحان هم بده که دیگه عالی میشه (:
تا اینکه ایام امتحانات شروع شدن و متوجه شدم که هیچی از درسها یاد نگرفتم. اولین دورۀ امتحانات مجازی برای من خیلی عجیب و سخت گذشتن و متوجه شدم که کلاس مجازی هم به اندازۀ کلاس حضوری اهمیت داره.
همۀ ما میدونیم از وقتی که کرونا اومده، ارتباط نزدیک با دوستها و آشناهای خودمون تا حدودی غیر ممکن شده و مجبور شدیم که به ارتباط مجازی راضی بشیم. همۀ اون ارتباطهای صمیمی و گرم قدیمی به چیزهایی مثل چت و تماس صوتی و تصویری محدود شده. قطعاً ارتباط از راه دور به اندازه ارتباط نزدیک دلپذیر نیست. ما موقع چت کردن هیچ تصویر و صدایی از دوستمون نداریم و حالات مختلف چهرمون، صدای خندیدنهامون، غممون و... به چند تا پیام متنی، ایموجی و استیکر محدود میکنیم. موقع تماسصوتی هم هیچ تصویری از دوستمون نداریم و نمیتونیم از طریق چهره باهاش ارتباط قرار کنیم. تماس تصویری هم که معمولاً بخاطر سرعت پایین اینترنت پر از عیب و ایراد هست؛ اگه هم بر فرض مثال هیچ قطعی و عیبی نداشته باشه، هیچ وقت نمیتونه اون حس در کنار دوست بودن را به ما القاء کنه.
با وجود همۀ این مشکلات و محدودیتها میشه ارتباط مجازی رو یه جایگزین خوب برای ارتباط حضوری دونست.
به قول قدیمیها: «کاچی بهتر از هیچیه.»
هر چهقدر هم که تکنولوژی تو درست کردن یه ارتباط خوب ضعیف عمل کرده باشه، باز هم باید راضی باشیم و قدر همین ارتباط مجازی رو با کسایی که دوستشون داریم بدونیم. بالاخره روزهای کرونایی هم تموم میشن و دوباره میتونیم دوستامون را از فاصله نزدیک ببینم. پس الان باید قدردان تکنولوژی باشیم که مانع قطع ارتباط ما با دوستامون شده.
شب یلدای امسال یکی از متفاوتترین یلداهایی بود که تا الان تجربه کرده بودم. قبلا توی تلویزیون شعار میدادن که این یه شب به دور از گوشی، دور هم باشیم؛ اما امسال کاملاً برعکس بود و تلویزیون التماس میکرد که یلدای امسال رو دور از هم و با گوشی کنار هم باشیم. به همین سادگی که میبینید ورق برگشت و برای حفظ سلامتی خودمون و عزیزانمون مجبور شدیم یلدایی مجازی داشته باشیم. یلدایی که فکر میکردیم قراره کسلکننده باشه؛ اما برای من نهتنها کسلکننده نگذشت؛ بلکه تبدیل به یکی از خاطرهانگیزترین یلداهای عمرم هم شد.
من توی این شب یلدای متفاوت به کمک تماس تصویری با بهترین دوستم در ارتباط بودم. دوستی که تو یلداهای قبلی هم کمتر کنارم بود؛ اما امسال تنها کسی که میتونست از طریق ارتباط مجازی کنارم باشه اون بود! بازیهای اندرویدی، چت کردن، فال مجازی گرفتن، اسم و فامیل بازی کردن و پانتومیم بازی کردن با تماس تصویری، اون شب رو به بهترین شب یلدای زندگیم تبدیل کرد.
بعد از چند روز خونه موندن و بیتحرکی، احساس کردم که بدنم خشک شده. با خودم گفتم درسته که بهخاطر کرونا دیگه خبری از باشگاه رفتن، زنگ ورزش مدرسه و پیادهروی توی پارک و خیابون نیست؛ ولی با وجود همۀ این شرایط باید هر روز هر قدر هم که شده ورزش کنم و فعالیت فیزیکی لازم رو داشته باشم. گوشیم رو برداشتم و رفتم سراغ خوندن کلی مقاله و دیدن یه عالمه فیلم راجب ورزشهای خونگی تا اینکه متوجه شدم ورزشهای زیادی هستن که تو خونه میشه انجام داد. چندتاشون رو انتخاب کردم و تصمیم گرفتم که انجامشون بدم.
پس از چندین هفته (از شنبه) گفتن بالاخره شنبه موعود فرا رسید.
انگیزه خیلی زیادی داشتم. میخواستم یک روزه همه بیتحرکیهای چند روز قرنطینه رو جبران کنم.
بدنم رو گرم کردم و بعد از پنج دقیقه ورزش کردن، گفتم خوبه یکی دو دقیقه استراحت کنم؛ اما اون یکی دو دقیقه استراحت بخاطر پهن زمین شدن و غرق شدن در شبکههای مجازی تبدیل به یکی دو ساعت شد. یهو به خودم اومدم و دیدم روز اول رو گل کاشتم!
چند روزی همینطوری گذشت تا اینکه بالاخره عزمم رو جزم کردم و روزی سه ربع از وقتم رو صرف ورزش کردم. در کل ورزش تو خونه هیچوقت نتونست جای ورزشها و فعالیتهایی که قبل از کرونا داشتم را بگیره؛ ولی به نوبۀ خودش مفید بود و تکنولوژی یهبار دیگه هم به من کمک زیادی کرد.
هر آدمی توی زندگیش بهجز کار و درس چندتا کار مورد علاقه هم داره که تو اوقات فراغتش بهشون میرسه و انجامشون میده. کارهای مورد علاقه صرفاً شامل تفریح و بازی کردن نمیشه؛ بلکه انواع کارهای هنری، یادگیری حرفهای و پیشرفتۀ زبانهای خارجی و... هم جزو کارهای مورد علاقه به حساب میان. کارهایی که خیلیاشون نیاز به کلاس و آموزشگاه دارن؛ ولی تو روزهای قرنطینه هم میشه با تکنولوژی و گوشی دنبال کارهای مورد علاقه رفت و اونا را انجام داد.
بازیهای ویدیویی؛ کلمهای آشنا و دوستداشتنی برای خیلی از ما نوجوانها. کلمهای که با شنیدنش به یاد خاطرات فراموش نشدنی خودمون میافتیم. خاطراتی که بخش زیادیشون توی گیمنتها و کنار دوستامون ثبت شدن؛ ولی با شرایط فعلی دنیا امکان رفتن به گیمنت نیست. قیمت کنسولهای مدرن و پیشرفته هم که ماشالا سر به فلک کشیده و نمیشه بازیهای گیمنت رو توی خونه هم تجربه کرد!
چیزی که توی دوران کرونا به من شادی داد و سرگرمم کرد بازیهای اندرویدی بودن. مخصوصا بازیهای مولتیپلیر که تونستن اون حس و حال فوق العادۀ بازی با دوستها رو برای من رقم بزنن.
تو روزهایی که کلاس زبان رفتن امکانپذیر نیست، میتونیم کلاس زبان را به خونه بیاریم! چیزی که با کمک تکنولوژی و گوشیهای همراه امکان پذیره. اپلیکیشنها و کانالهای یوتوب زیادی وجود دارن که تو یادگیری زبان انگلیسی میتونن به ما کمک کنن. من هم گوشیم رو با استفاده از اپلیکیشنهای مختلف تبدیل به یه کلاس خونگی زبان کردم و تونستم چیزهای زیادی یاد بگیرم.
«البته که توی این کار هم وضعیت سینوسی دارم.»
و به طور مداوم بهش پایبند نیستم ولی بازم باید بگم که:
«کاچی بعض هیچیه.»
یکی از اپلیکیشنهایی که من برای یادگیری زبان استفاده کردم، دراپز بود:
همونطوری که گفتم قرنطنیه باعث شد انگیزۀ بیشتری برای تولید محتوا پیدا کنم. همین انگیزه کافی بود که با محتوایی به اسم مدیا آشنا بشم و با کمک یکی از دوستهام شروع به تولید و انتشار مدیا کنم. در چند ماه گذشته وظیفۀ ادیت ویدیو و عکس بر عهده دوستم بوده و من نقش زیادی در ادیت مدیاها نداشتم؛ ولی اخیراً تصمیم گرفتم که ادیت عکس و ویدیو هم تست کنم و یاد بگیرم. چالشی که با کمک تکنولوژی و البته دوستم میتونه برام مفید باشه.
من هم مثل خیلی از آدمای دیگه از بچگی عاشق موسیقی بودم و همیشه دلم میخواست این حرفه رو تست کنم؛ اما هیچوقت نتونستم که کلاس موسیقی برم تا اینکه با اپلیکیشنهای مختلف ساخت بیت آشنا شدم و تصمیم دارم برای این کار هم وقتی بذارم.
این بود روایت من از روزهای قرنطینه با چاشنی تکنولوژی. تکنولوژی که به من نشون داد که در عصر حاضر قدرت خیلی زیاده داره و برای عدۀ زیادی از مردم میتونه مفید باشه. البته تکنولوژی به همون اندازهای که مفیده، میتونه مضر هم باشه و وقتمون رو تلف کنه؛ مثل بازی کردن بیش از حد و یا غرق شدن در فضای گستردۀ شبکههای اجتماعی. در کل همهچیز به خود ما بستگی داره که میخوایم چطوری با تکنولوژی رفتار کنیم...